احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالحق سنباطی مصری ملقب به شهاب الدین و مشهور به احمدبک . وی نقایه ٔ جلال الدین سیوطی را که مشتمل بر چهارده فن است نظم کرده و چهار فن نیز بر آن افزوده که جمعاً بالغ بر هیجده علم شده است و آن را به نام «روضةالفهوم بنظم نقایة العلوم » نامیده و نیز او راست : فتح الحی القیوم لشرح روضة الفهوم . و شرح رسالة الحبیب بدرالدین ماردینی . وفات وی 990 هَ . ق . بوده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن میمون . از وزرای متقی و مکتفی عباسی . (دستورالوزراء ص 2 و حبط ج 1 ص 304).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن میمون ابی الحواری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به احمدبن ابی الحواری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن النائب الانصاری رجوع به احمدبک شود. (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نابت اندلسی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ناصربن طاهر حسینی حنفی ، ملقب ببرهان الدین و مکنی به ابوالمعالی . متوفی به سال 689 هَ .ق . او راست : تفسیر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ناصرالحق کبیر. رجوع به ابوالحسین احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نامربن الباعونی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب بقاضی شهاب الدین . او راست منظومه ای در فقه شافعی به نام عباب فی ...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن نجیح بن ابی حنیفه ، مکنی به ابوالحسین . او راست : کتاب العفو و الاعتذار. (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نحاس نحوی ، مکنی به ابوجعفر. او راست : کتاب طبقات اللغویین و النحاة. وفات او به سال 338 هَ .ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نصربن الحسین البازیار، مکنی به ابوعلی . وی ندیم سیف الدولةبن حمدان بود. و پدر او نصربن الحسین از مهاجرین سامرّ...