احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد الفرغانی . ابن ابی محمد عبداﷲبن احمدبن خزیان بن حامس الفرغانی . مکنی به ابومنصور. عبداﷲ پدر احمد ازاصحاب محمدبن جریر طبری صاحب تفسیر و تاریخ است . و احمد در ماه ربیع الاول سال 398 هَ . ق . درگذشت و مولد او در شب هشتم ذی الحجه ٔ سنه ٔ 327 هَ . ق . بمصر بود. یاقوت گوید وفات او را در 398 مصریان بمن گفتند بسالی که من بمصر بودم یعنی سال 612 ابومنصور از پدر خود عبداﷲ، تصانیف ابوجعفر محمدبن جریر طبری را روایت کرده است . و خود ابومنصور را تصانیف چند است و از جمله : کتاب التاریخ و آن ذیلی است که بر کتاب تاریخ پدر خویش کرده است و کتاب سیرة العزیز سلطان مصر، منتسب بعلویین . و کتاب سیرة کافور الاخشیدی . و مقام احمدبمصر بود. (معجم الادبأیاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 161).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رشید الکاتب . بعربی شعر هم میگفته دیوان او صد ورقه است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید. رجوع به ابن متوج شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلام مولی امیرالمؤمنین هارون . او اسامی صحف و کتب منزله و عدد انبیاء را برای خزانه ٔ خلیفه ترجمه کرد....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داودبن المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی مع...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ [ یا عبیداﷲ ]بن سیف بن سعید.رجوع به ابن سیف احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شاپور. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن صالح عجلی کوفی نزیل طرابلس مغرب . صاحب تاریخ و جرح و تعدیل . وفات او به سال 261 هَ . ق . است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معروف به ابن الصفار. رجوع به احمدبن عبداﷲبن عمر ... و ابن صفار شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طالب طلمنکی ۞ اندلسی مکنی به ابوعمر. او راست : روضة فی القراآت العشر. وفات وی 439 هَ . ق . بود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالرحیم بن سعیدبن ابی زرعه ٔ قمی برقی مولی الزهری . او از موالی بنی زهر و مکنی به ابوبکر و از مردم برق...