اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسن بن احمدبن یحیی بن عبداﷲ الانصاری المالقی مکنی به ابوبکر و معروف به حمید [ ح ُ م َ ] . صاحب بغیة از ابن عبدالملک آرد که احمد عالمی نحوی ماهر و مقری مجود و فقیهی حافظ و محدثی ضابط و ادیبی بارع و شاعری نیکو شعر و کاتب و ورع و سریع العبرة و کثیر البکاء و معرض از دنیا بود و از آنچه نه کار او بود زبان بسته داشت و هیچگاه جزبه تبسم نخندید و آن تبسم نیز نادر و همیشه در عقیب آن گریه و استغفار بود و در خور و پوشش راه اقتصاد میرفت و در ورع کار وی بدانجا رسید که مردمان را بر وی دل می سوخت و شفقت می آوردند. او از شلوبین و ابن عطیة و دو پسر حوط اﷲ روایت کند و ابن صلاح و جمعی دیگر ویرا اجازه ٔ روایت دادند و ابن زبیر و ابن ضائر ازوی روایت کنند. وی بموطن خویش مالقه ۞ درس قرآن و فقه و عربیت و حدیث می کرد وبسال 649 هَ . ق . قصد زیارت خانه کرد و چون بمصر رسیدشهرت وی بالا گرفت و مردم آنجا علو فضل وی بشناختند و بدانجا بیمار شد و سلطان مصر به بیمارپرسی وی آمدن میخواست لیکن او اجازت نمیداد تا از بس الحاح سلطان ، رخصت کرد و سلطان مالی بر وی عرضه کرد و احمد از قبول آن امتناع ورزید و هم بمصر پیش از وصول بکعبه به سه شنبه هشت روز از ربیع الاول مانده سال 652 هَ . ق .وفات کرد و سلطان و دیگر رجال ملک بجنازه ٔ وی حاضر آمدند. مولد وی بمالقه به سال 607 هَ . ق . بود و وی معاصر زاهد عصر شیخ محیی الدین نسوی است و عجب این است که هر دو به چهل و پنجسالگی درگذشته اند او راست :
مطالب الناس فی دنیاک اجناس
فاقصد فلا مطلب یبقی و لا ناس
وان علتک رؤوس و ازدرتک ففی
بطن الثری یتساوی الرجل و الراس
و ارض القناعة مالا و التقی حسباً
فماعلی ذی تقی من دهره باس .
و رجوع بمالقی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمدبن یعقوب بن القاص . رجوع به ابن القاص شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یعقوب الخازن الرازی ، مکنی به ابوعلی و ملقب بمسکویه . رجوع به ابوعلی مسکویه یا مشکویه و رجوع بروضات ال...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف اصفهانی . حمزه در کتاب اصفهان او را در جمله ٔ ادباء اصفهان آورده است و گوید، او راست : کتابی در طبقا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف البزار الحافظ، مکنی به ابواسحاق . او راست : تاریخ هرات . رجوع به ص 235 کشف الظنون چ 1 استانبول ج ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف الخطی ، اصلاً البحرانی المقابی ، منشاءً و تحصیلاً. صاحب روضات الجنات بنقل از شیخ یوسف بحرانی آرد که ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یولة المیهنی ، مکنی به ابوالحسن ، منسوب بمیهنه قریه ای بخابران بین سرخس و ابیورد و پسر او ابوسعید فضل بن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد، ابوالحسین سهیلی . رجوع به احمدبن محمد سهیلی خوارزمی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد اخسیکتی ، مکنی به ابورشاد و ملقب به ذوالفضائل . او راست : شرح سقطالزند موسوم به الزوائد و کتاب تاریخ . وفات ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ارّجانی قاضی ، ناصح الدین ابوبکر. او در عنفوان شباب بمدرسه ٔ نظامیه ٔ اصفهان علم آموخت و در گفتن اشعار بزبان...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد اردبیلی ، معروف بمقدس اردبیلی ، در روضات الجنات مولی احمد مقدس آمده است . او از علماء و ثقات فقهاء شیعه است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.