احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بلادی بحرانی . از فضلاء و علما و پرهیزکاران اواخر قرن یازدهم و اوائل قرن دوازدهم هجری است وی از شاگردان فقیه و دانشمند معاصر خود ابوالحسن سلیمان بن عبداﷲبن علی بن حسن بن احمدبن یوسف بن عمار بحرانی سراوی است و بعض علماء بزرگ تلمذ او کرده اند و بنا بگفته ٔ صاحب روضات وفات وی دوشنبه ٔ چهاردهم رمضان 1137 هَ . ق . بوده است . رجوع به روضات الجنات ص 304 و 305 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۶ ثانیه
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد بونی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد تیفاشی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به حاکم بامراﷲ ابوالعباس احمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد رسّام حموی ... و احمدبن ابی بکر حموی ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد زاهد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد سامری شامی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد المنصوربن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به معتضد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به معتمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس بن ابی احمد طلحةبن الموفق بن المتوکل . رجوع به معتضد... و رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص 370 شود.