احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اصفهانی . رجوع به ابونعیم احمدبن عبداﷲبن احمد اصفهانی شود و نیزاو راست : المستخرج فی الحدیث و شفاء فی الطب المسندعن المصطفی (ظاهراً همان الطب النبی است ) و هم مؤلف کشف الظنون ذیل ذکر کتاب الطب النبوی وفات او را به سال 432 هَ . ق . آورد و خوندمیر در حبیب السیر (ج 1ص 307) آرد که در سنه ٔ ثلثین و اربعمائة حافظ ابونعیم احمدبن عبداﷲ الاصفهانی روضه ٔ زندگانی را وداع کردو او در ایام حیات خود مؤلفات درسلک تحریر آورد.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۲۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین مروزی . مکنی به ابوغانم محدث خراسان . وفات 444 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین المستوفی الکشائی ملقب به امیر حمیدالدین . عوفی در لباب الالباب (ج 1 صص 108 - 109) آرد: حمید مستوفی که هر ف...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین المهدی . پانزدهمین از ائمه ٔ رسی سعدای یمن از 623 تا 656 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین همدانی مکنی به ابوالفضل بدیعالزمان . رجوع به احمدبن حسین بن یحیی بن السعید...شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حفص مکنی به ابوعمرو. صحابی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حفص بن عبداﷲ محدث است . و از ابراهیم بن سالم نیشابوری روایت کند.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حکم حفصون . عالمی مدقق و در منطق بصیر و از علوم فلسفی مطلع و طبیبی معروف است . او نزد حاجب جعفر صقلی میزیست و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حلال . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حمدان بن احمد ملقب به شهاب الدین معروف به اذرعی . او راست : قوت المحتاج فی الشرح المنهاج در فروع . و التوسط و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حمدان بن سنان نیشابوری مکنی به ابوجعفر. او از مشاهیر عرفای اواخر مائه ٔ سیم و اوایل مائه ٔ چهارم هجریه است مول...