اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مروزی البغدادی ملقب به حبش حاسب . عالمی ریاضی که در بغداد بایام مأمون و معتصم و بعد از آنان میزیسته و از این رو در سالهای 198هَ . ق . تا 218 به بعد حیات داشته . حبش در حساب تسییر کواکب شهرتی فوق العاده داشت و سه زیج تألیف کرد 1 - بنا بر مذهب سندهند و در آن مخالفت با فزاری و خوارزمی [ محمدبن موسی خوارزمی ] کرده است . حبش حرکت اقبالی و ادباری فلک البروج را بنا بر رأی ثاون ۞ اسکندرانی عمل میکرده تا این که مواضع کواکب ثابته را در طول مشخص سازد. [ ثاون از علماء ریاضی اسکندریه است که از سال 365 تا 390 م . حیات داشته است ] . حبش این زیج خود را در اوایل اشتغال خود بامور فلکی که معتقد بحساب علماء هند بوده است ترتیب کرده . 2 - زیج معروف به زیج ممتحن است که مشهور است و آن را با امتحان رصد کواکب در زمان خودتطبیق کرده یعنی مرصود و محسوب را تحت دقت آورده است . 3 - زیج صغیر است معروف بزیج شاه . و حبش را تألیفات دیگری است از قبیل کتاب عمل باسطرلاب . و کتاب زیج دمشقی . و کتاب زیج مأمونی و کتاب ابعاد و اجرام . وکتاب در دوائر مماس و عمل تسطیح قائم و مائل و منحرف . و بنا بر قول نویسنده ٔ تاریخ الحکماء صد سال عمر کرده است . ابوریحان بیرونی در قانون مسعودی از حبش حاسب نام میبرد و عمل وی را در برخی محاسبات می آورد. (گاهنامه سید جلال طهرانی ). و رجوع به حبش حاسب ... شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن خصیب بن عبدالحمیدبن ضحاک القاسمی الجرجانی . خوندمیر در دستورالوزرا (صص 71 - 72) آرد که : چون منتصر بر سریر خلافت نشس...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الخضر معروف به خضرویه ٔ بلخی . یکی از بزرگان صوفیه و او را کتابی است به نام الرعایة بحقوق اﷲ. (کشف المحجوب هج...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خضر اسکوبی علوی شاعر. او راست : ترتیب کتاب دقائق الحقائق تألیف کمال پاشازاده بر حروف تهجی .
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن خضرویه . رجوع به احمدبن الخضر...شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خطیب گنجه ای . خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 383) آرد: در جامعالتواریخ جلالی مسطور است که امیراحمد پسر خطیب گنجه ای ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خلاد. ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 119، 248، 286، 333، 335).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلف بن احمد سجستانی مکنی به ابوالعباس . او راست : تحفةالملوک فی التعبیر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلف المروالروذی استاد علی بن عیسی و یکی از صناع آلات فلکی است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلکان . رجوع به ابن خلکان و رجوع به احمدبن محمد معروف به ابن خلکان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل . از امرای عصر معتصم عباسی که در زمره ٔ برخی دیگر از امرا از افشین و اسباش برنجیده و دل بر خلافت عباس بن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.