اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن حسن بن ابی نمی . شریف مکه . او از سال 1037 تا 1039 هَ . ق . امارت داشت و از قتل مردم و مصادرت اموال و ستم هیچ دریغ نداشت و حجازیان از وی بستوه آمدند و قانصوه پاشای مصری که بفتح یمن آمده بود ابتدا بعزم ادای حج بمکه آمده اوضاع آشفته ٔ مردم را بدید و بتدبیر شریف را به مخیم خود آورد و نطع شطرنج بگستردو هنگام سرگرمی بشطرنج او و تمام کسانش را دستگیر کرد و بکشت و منصب شریفی مکه به مسعودبن ادریس داد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان نجاد بغدادی حنبلی مکنی به ابوبکر. او راست : فوائد النجاد. وفات او به سال 343 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیم الرازی . رجوع به ابوغالب احمدبن سلیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سنان العطان الواسطی صاحب سند متوفی به سال 259 هَ . ق . (حبط ج 1 ص 296).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سنان قرمانی دمشقی . از امیرزادگان شام . او راست : تاریخ اخبار الدول و آثار الاول (939 - 1019 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سنبل رمال . او راست : کتاب فتح مصر للسلطان سلیم .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سوّاف . رجوع به احمدبن محمد بصری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل مکنی به ابویزید بلخی و او جز احمدبن سهل بن هاشم مذکور در ذیل است . وی اصلاً سیستانی بود و از رجال و ارکان ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بن هاشم بن ولید بن جبلة [ یا حمله ]بن کامکاربن یزدجردبن شهریار. او از سرداران بزرگ سامانیان است و از سنه ٔ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بانبی بخاری . از مردم بانَب ، قریه ای به بخارا. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بلخی مکنی به ابوزید. رجوع به ابوزید احمدبن سهل بلخی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.