احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن علی بن احمد ابن عبدالمصدبن بکر المؤذن نیشابوری . مکنی به ابوصالح . او حافظ، امین ، ثقه ، مفسر و محدث و در طریقه و جمع و افاده ٔ خویش یگانه بود. مولد او در 388 هَ . ق . و وفات به نهم رمضان 470 هَ . ق . است . ابوسعید سمعانی در مذیّل ذکر او آورده و گوید: من از خط وی نقل کردم و کتب حدیث مجموعه ای در خزائن که از مشایخ به ارث مانده و وقف اصحاب حدیث بود بدو سپرده بود و او حفظ آن کتب میکرد و اوقاف محدثین نیز از حبر و کاغد و جز آن بر عهده ٔ او محول بود و او تفرقه میکردو به موقوف علیهم میرسانید وسالها احتساباً بگلدسته ٔ مدرسه ٔ بیهقیه اذان می گفت و مسلمانان را مذکری و واعظی میکرد و از رؤساء و تجار صدقات می ستد و به ذوی الحوائج میرسانید و مجالس حدیث اقامه میکرد و آنوقت که از این امور فارغ میشد بجمع و تصنیف و افاده می پرداخت و او حافظ، ثقه و دیّن و خیر و کثیر السماع و واسعالروایة بود. و حفظ و افاده و رحله را با هم جمعداشت و کتب بسیار بخط خود نوشت ، سپس ابوسعید باز درمذیّل نام جماعتی بسیار از علمای جرجان و ری و عراق و حجاز و شام را ذکر میکند که از وی حدیث شنوده اند و چنانکه از تصانیف و تخریجات او پیدا است او بعلت اشتغال بمهمات مذکوره وقت برای املاء کتب خویش نیافته است . و هم نام گروهی را می آورد که از احمد روایت کرده اند. و باز ابوسعید می آورد که او را تصانیفی است و فوائدی را گرد کرد و از آن تاریخی برای مرو شهر ما بنوشت که مسوده ٔ آن بخط او نزد ماست و آنگاه او را بستایشی طویل ستوده است و گوید که خطیب ابوبکر در تاریخ ذکر او کرده و از وی روایت کرده و ابوسعد سمعانی از خطیب روایات او را نوشته است و خطیب احمد را بحفظ و معرفت و دفع و منع از حدیث نبی صلی اﷲ علیه و سلم وصف ، و سپس از وی اخبار و اسانیدی روایت می کند. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 1 ص 219). و احمد از ابونعیم و ابوالحسین بغدادی و حاکم و گروهی دیگر روایت دارد.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حرب زاهد نیشابوری مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : کتاب الدعاء و کتاب الکسب . وفات او به سال 234 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسام الدین . او راست : مرآةالملوک ترکی در اخلاق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسان مکنی به ابوجعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 2 ص 79) آرد: وی الحاج ابوجعفر احمدبن حسان الغرناطی است ...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن . رجوع به احمد رانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن . صاحب مجمل التواریخ و القصص در ص 523 در ذکر عجائب همدان آرد که یکی از آن عجائب حکایت درخت بلوط است که ...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن حسن . رجوع به بدیعالزمان همدانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل السکونی الکندی النسابة مکنی به ابوعبداﷲ. او از خواص مکتفی و مقتدر بود و ابوالحسن محمدبن جعفربن ...
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن حسن بن بابویه الحنائی پدر ابوالعباس محمد. محدث است . رجوع به تاج العروس (ماده ٔ ح ن ا شود).
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن خِراش . شیخ ِ مسلم است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن خیرون بغدادی مکنی به ابوالفضل . محدث است و از علی بن شاذان و برقانی روایت دارد. وفات بسال 488 هَ . ق ...