احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالنوربن احمدبن راشد المالقی النحوی . او نحو از ابوالمفرج المالقی و ابوالحجاج بن ریحانة فرا گرفت . او راست : شرح الجزولیة. شرح مقرب ابن هشام الفهری و این کتاب ناتمام است و تا باب همزالوصل رسیده است . کتاب رصف المبانی فی حروف المعانی و این بزرگترین تألیف وی و دلیل تقدم وی در عربیت است . ونیز او را تقییدیست بر جمل و غیر ذلک . وفات وی به سه شنبه ٔ 27 ربیع آلاخر سال 702 (720 ؟) هَ . ق . بود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمود یزدی . رجوع بروضات ص 265 س 16 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مرزوق تلمسانی مالکی ، مکنی به ابوعبداﷲ. متوفی بسال 781 هَ .ق . او راست : شرح کتاب الشفا فی تعریف حقوق ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مروان بن الطیب السرخسی . رجوع به احمدبن الطیب السرخسی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسروق ، مکنی به ابوالعباس . از عرفای مائه ٔ سیم هجریه است ، زمان معتضد و مکتفی و مقتدر را دریافته . اصل وی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسعود وبری حنفی ، مکنی به ابونصر. او راست شرحی ممزوج بر مختصر الطحاوی فی فروع الحنفیة در دو مجلد.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن المظفربن محتاج چغانی . رجوع به ابوعلی احمدبن محمدبن المظفربن محتاج چغانی و رجوع به لباب الالباب عوفی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مظفربن مختار رازی ، مکنی به ابوالمحامد و ملقب به بدرالدین . او راست : مقامات بدرالدین شامل 12 مقامة که ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن المظفر خوافی ، مکنی به ابوالمظفر. رجوع به ابوالمظفر خوافی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفرج بن ابی الخلیل النباتی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الرومیة اموی اندلسی اشبیلی . ابن ابی اصیب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملوک . محدث است .