احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی معروف به ابن وحشیه و مکنی به ابوبکر. رجوع به ابن وحشیه شود. و کتاب الادوار للکسدانیین اخراج ابن وحشیه را موفق الدین بن المطران اختصار کرده و در رجب سال 581 هَ. ق . از آن فراغت یافته است و موفق الدین عبداللطیف بغدادی بکتب او توجه داشته است . رجوع به عیون الانباءابن ابی اصیبعه ج 2 ص 181 و 204 شود و نیز وی کتاب السموم باربوقای نبطی کسدانی را بعربی نقل کرده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن ابی البقا هبة اﷲ بن نما الحلی الربعی مدعو بنظام برادر جعفربن نجیب الدین و او پدرفقیه صالح جلال ال...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن ثوابة. مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از بلغاءفهماء. و تنی از ارباب اتساع در علم بلاغت . وی تا گاه مرگ ت...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن حمدان فقیه حنفی معروف بقدوری . رجوع به ابوالحسین قدوری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن مختار الواسطی النحوی العدل . مکنی به ابوعلی . برادرزاده ٔ ابوالفتح محمدبن محمدبن جعفربن مختار نحو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفر بحیری . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفر مَعقَری یمنی . ازمردم مَعقر، رودباری به یمن و او استاد مسلم است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جمان الرازی . محدث است . و از ابوالضریس روایت کند. (تاج العروس ماده ٔ ج م ن ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حاسب .ریاضی و منجم معاصر بنی موسی بود. از کتب اوست : کتاب الجمع و التفریق . کتاب المدخل الی علم النجوم ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حافظ عبدالغنی مقدسی . متوفی 643 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حَبل . قاضی مالقه بوده است .