اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابیطالب طبری ساروی معروف به شیخ طبرسی ۞ مکنی به ابومنصور. فقیهی از مردم ساریه ٔ مازندران . و او شیخ محمدبن علی بن شهرآشوب ساروی مازندرانیست . او راست : کتاب الاحتجاج . کتاب الکافی در فقه . و کتاب مفاخرالطالبیة. و کتاب تاریخ الائمة. و کتاب فضائل الزهراء و غیره . و کتاب احتجاج او شامل جمله ای از احتجاجات رسول صلوات اﷲ علیه و ائمه ٔ کبار و اصحاب آنان است با کفار و مخالفین و در آخر آن توقیعات بسیاری باشد که از ناحیه ٔ مقدسه بیرون آمده است خطاب به بعض اکابر شیعه . رجوع بروضات الجنات ص 18 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود ادیب ، ملقب بشمس الدین . او راست : شرح عمدةالمفید و عدةالمجید فی معرفة لفظ التجوید علی بن محمد سخاوی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود اصم . رجوع به احمدبن محمود قرامانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود برسوی ، معروف به ابن اخ منلا عربشاه . او راست : حاشیه بر شرح مفتاح سعدالدین .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود ثقفی ، مکنی به ابوطاهر. محدث اصفهانی . وفات 455 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود جندی ، ملقب به شیخ الامام . او راست : المقالید. عقودالجواهر فی علم التصریف .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود سمرقندی ، معروف بخشاب و ملقب برضی الدین . او راست : نفائس الکلام و عرائس الأقلام در انشاء فارسی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود عمر خجندی ، ملقب بتاج الدین . او راست : الاقلید، شرح مفصل زمخشری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود العمودی الهمدانی ، مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع به احمدبن محمد عمودی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود قرامانی اصم (شیخ ...). متوفی به سال 971 هَ .ق . او راست : لطائف نامه بترکی . تفسیرالتفسیر و آن حاشیه ای بر ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود مفتی . رجوع به احمدبن محمود مشهور بقاضی زاده و قاضی زاده شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.