احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن تغلب بن ابی الضیاء البعلبکی البغدادی الاصل و المنشأ. مشهور به ابن ساعاتی حنفی و ملقب بامام مظفرالدین یکی از رؤساء و کبار فقهاء حنفیه و مدرس آنان بمستنصریه ٔ بغداد. او از اجلاء علم اصول و عربیت است و در ذکاء و فصاحت و حسن خط آیتی بود و شیخ شمس الدین اصفهانی ذکر اوآورده و بسی او را ستوده است و او را بر شیخ جمال الدین بن الحاجب تفضیل می دهد و میگوید و از ابن حاجب ذکی تر باشد و فیروزآبادی نیز در کتاب طبقات الحنفیه همین عقیدت دارد و از مصنفات اوست : کتاب مجمعالبحرین وملتقی النهرین در فروع فقه حنفیه ، و در این کتاب میان مختصر قدوری و منظومه ٔ او جمع کرده است و از خود نیز فوائدی لطیفه بر آن افزوده است و دو مجلد کبیر درشرح همین مجمعالبحرین دارد و نیز او راست : کتابی بدیع در اصول به نام نهایةالوصول الی علم الاصول ، در این کتاب جمع میان اصول فخرالاسلام بزوری و احکام امدی کرده است و چنانکه در کتاب تاریخ اخبارالبشر آمده است وفات او به سال 694 هَ . ق . بود. (روضات الجنات ص 89).و رجوع به ابن الساعاتی احمدبن علی ابن تغلب شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۳ ثانیه
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن معین همدانی مالکی ، ملقب بمجدالدین ،صهر وزیر ابن حنا. وی خطیب فیوم و در بزرگواری و مکارم زبانزد بود و در 721 هَ ....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مغیث الصدفی الطلیطلی ، مکنی به ابوجعفر. او راست : کتاب المقنع فی علم الشروط.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المقتدر باﷲبن المعتضد، ملقب بالراضی باﷲ و مکنی به ابوالحسن . خلیفه ٔعباسی . رجوع به راضی ... و تجارب السلف ص 216...
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن مقتدی ، ملقب بالمستظهر باﷲ و مکنی به ابوالعباس . خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستظهر باﷲ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مقداد، مکنی به ابوالاشعث . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مقدام البصری ، مکنی به ابوالاشعث . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المقدم العجلی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 46).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مکی ، نجم الدین . یکی ازفضلاء و اذکیای زمان خویش . او در فقه و اصول و طب و فلسفه و عربیت استاد بود و در 699 هَ .ق...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ملاّ . رجوع به احمدبن محمد معروف به ابن ملاّی چلبی ... شود.