احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالقادربن محمد الحسینی العبیدی سبط ابن الصائغ البعلی الاصل القاهری مکنی به ابوالعباس و ملقب بتقی الدین و معروف به المقریزی . مولد766 و وفات 845 هَ . ق . و سخاوی گوید مقریزی نسبت است بحاره ای به بعلبک و آن حاره معروف به حارة المقارزه است و ابوالمحاسن در المنهل الصافی آرد که او احمدبن عبدالصمد الشیخ الامام العالم البارع عمدة المورخین و عین المحدثین تقی الدین المقریزی البعلبکی الاصل المصری الدار و الوفاة. منشاء او بقاهره بود و بمذهب حنفیه فقه آموخت و پس از مدتی طویل مذهب شافعی اختیار کرد و در فقه شافعی براعت یافت و او را تصانیف سودمند و جامع هر عمل هست . وی مصنفی ضابط و مورخی مفنن و محدثی بزرگوار است . او در اول از دست الملک الظاهربرقوق بجای شمس الدین محمد نجاشی حسبه ٔ قاهره داشت سپس معزول شد و قاضی بدرالدین عینتابی را بجای او نصب کردند و بار دیگر او را معزول کرده و مقریزی را متولی قضاء ساختند و همچنین تولیت وظائف دینی دیگری بدومحول بود و وقتی قضاء دمشق باو دادن خواستند در اوایل دولت ناصریه و او اِباء کرد و نام او در حیات وی و پس از مرگ او در فن تاریخ و غیر تاریخ مشهور گشت چنانکه زبانزد و معروف همه بود و او منقطع و منزوی خانه بود و بعبادت می پرداخت و با کسی جز بر حسب ضرورت مراوده نداشت و در قاهره درگذشت و جسد وی هم بدانجا بخاک سپردند. سخاوی گوید که تصنیفات او بیش از دویست جلد بزرگست و شیوخ او افزون از ششصد تن باشند لکن او در تاریخ متقدمین قلیل المعرفه است و از این رو در این قسمت تاریخ مرتکب تحریفات و سقطات شده است و امادر تاریخ متأخرین و تراجم آنان صاحب ید طولی است ودر تبر المسبوک آمده است که او عاکف موطن خویش بود تا آنگاه که ذکر او در همه ٔ بلاد مشهور گشت و او را تصانیفی است از جمله کتاب خطوط قاهره و گویند که او بمسوده ٔ اوحدی دست یافته و کتاب خطط او همان مسودّات اوحدی است با زوائدی بی جدوی و لاطائل و اسدی صاحب طبقات الشافعیه را نیز راجع بکتاب خطط همین اعتقاد است . و او راست : 1 - اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة و الخلفاء در اخبار دولت فاطمیه ، و اخبار قرامطه را نیز درآنجا آورده است . و این نسخه در مطبعه ٔ دارالایتام سوریه ٔ قدس شریف بطبع رسیده است . 2 - کتاب الالمام باخبار من بارض الحبشة من ملوک الاسلام و آن در مطبعة التالیف مصر به سال 1895 م . طبع شده است . 3- الاوزان و المکائیل (الاکیال ) الشرعیة. 4 - البیان و الاعراب عما فی ارض مصر من الاعراب و از تألیف این کتاب در سال 841 هَ . ق . فارغ گردیده است . 5 - تاریخ الاقباط یا اخبار قبط مصر مستخرج از کتاب المواعظ والاعتبار. 6 - السلوک لمعرفة دول الملوک . مشتمل ذکر وقایع و حوادث تاگاه وفات مؤلف است . 7 - الطرفة الغریبة فی اخبار دار حضرموت العجیبة. 8 - کتاب التنازع و التخاصم فیمابین بنی امیة و بنی هاشم و آن کتاب در 1888 م . در لیدن بطبع رسیده است . 9 - المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاَّثار و آن مختص باخبار مصر و نیل و ذکر قاهره و مایتعلق بهاست و معروف به الخطط المقریزیه است در اخبار مصر و احوال سکان آن . 10 - نبذةالعقود فی امورالنقود یا کتاب النقود القدیمة و الاسلامیة رجوع به معجم المطبوعات ج 2 صص 1778 - 1782 شود و مؤلف کشف الظنون ذیل خطط مصر نام و نسب او را شیخ تقی الدین احمدبن عبدالقادر المقریزی متوفی به سال 845 هَ . ق . آرد.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جباره . رجوع به احمدبن محمدبن عبدالوالی مقدسی ... شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جبیربن محمد کوفی نزیل انطاکیه . او راست : کتابی در قراآت خمس و از هر شهر یک تن راذکر میکند. وفات او به سال 258 ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جحدر الخراسانی الغریبی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 355).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جحی بن موسی الحسبانی دمشقی ملقب به تقی الدین . وی ذیلی بر وفیات شیخ تقی الدین بن رافع دارد. وفات او به سال ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جرج الذهبی مکنی به ابوجعفر. معاصر ابوالولیدبن رشد. او فاضل و عالم بصناعت طب و در اعمال آن صاحب حسن تأتّی ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جزار. رجوع به ابن جزار ۞ و رجوع به احمدبن ابراهیم افریقی و رجوع به عیون الانباء ج 2 صص 37 - 39 و ص 45 و 46 ش...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 209) گوید: شیخ ابواحمد حسن بن عبداﷲبن سعید عسکری لغوی در کتاب الحکم ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن حمدان بن مالک القطیعی البغدادی مکنی به ابوبکر قطیعی . در نامه ٔ دانشوران (ج 3 ص 121) آمده است که : وی ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن غلام بن زریق . نام معزّمی بطریقه ٔ مذمومه و او معاصر ابن الندیم بوده و از زیر طشت آواز آدمی برمی آورده ...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن لبان مقری مکنی به ابوالعباس . او راست : تنبیه ذوی الاغترار علی مسالک الابرار.