احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد. مکنی به ابوعبداﷲ الرّمانی النحوی ، معروف بأبن شرابی . ابوالقاسم ذکر او آورده و گوید او از عبدالوهاب بن حسن الکلابی و ابوالفرج الهیثم بن احمد الفقیه و ابوالقاسم عبدالرحمن بن الحسین بن الحسن بن علی بن یعقوب بن ابی العقب سماع دارد. و کتاب اصلاح المنطق یعقوب بن سکیت را از ابوجعفر محمدبن احمد جرجانی و از ابوعلی حسن بن ابراهیم آمدی و او از ابوالحسن علی بن سلیمان اخفش و او از ثعلب و او از ابن السکیت روایت کند. و از وی نصربن طلاب الخطیب روایت آرد. ابن الاکفانی از عبدالعزیزبن احمد الکنانی روایت کند که وفات ابوعبداﷲ احمد بن علی رمانی شرابی نحوی بروز جمعه دوم ربیع الاَّخر سال 415 هَ . ق . بود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن عیسی العکلی . ذکر او در کتاب الموشح ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی ص 42 و 364 آمده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی کاتب . بعربی شعر می گفته و او مقل است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی الکرخی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 369).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی اللؤلؤی . او راست : کتاب وقف التام . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی مرشدی . ادیب و فاضل مکی . سید علیخان در سلافه ٔ ترجمه ٔ او آروده است : وی در مکه بزمان شریف احمدبن عبدالمطل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن غالب مکنی به ابوالولید. و مشهور به ابن زیدون . رجوع به ابن زیدون ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الغضائری . رجوع به ابن غضائری و رجوع به روضات الجنات ص 13 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن غلام اﷲبن احمد الحاسب الکوفی الریشی الموقت بجامع الملک المؤید، ملقب به شهاب الدین . وی زیج ابن شاطر را تصحی...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن غلبون مکنی به ابوعبداﷲ خولانی . محدثی صالح و خیر و اصل او از قرطبه است سپس از آنجا باشبیلیه رفته است و وفات و...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن غمار مهدوی ، مکنی به ابوالعباس . او راست : هدایة فی القراءة. وفات وی به سال 430 هَ . ق . بود.