پارسی ویکی

واژه ی مورد نظر خود را وارد کنید.

گفتگو درباره واژه
گزارش تخلف

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اصفهانی مکنی به ابوبکر. او راست : اسماء رجال مسلم . وفات وی به سال 428 هَ . ق . بود. و مؤلف قاموس الاعلام ذیل ترجمه ٔ احمدبن علی اصفهانی مکنی به ابوبکر و ملقب به ابن فنجویه ۞ از مشاهیر محدثین گوید او علامه ٔ زمان خویش و امام محدثین نشابور بود و دارای تألیفات بسیار است از جمله کتاب مشهور او: شیوخ مسلمه . و وفات او را در 428 (هَ . ق ). آورده است .

واژه های قبلی و بعدی

واژه های همانند

۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه

واژه

معنی

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی حفص کبیر بخاری . او راست : فتاوی ابی عبداﷲ.

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الحواری مکنی به ابوالحسن ۞ .از جمله ٔ اجله ٔ مشایخ شام . جنید درباره ٔ او گفت : احمدبن ابی الحواری ریحانةالشا...

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد. یکی از خوشنویسان معروف در خط عربی . (ابن الندیم ).

احمد

احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن ابی خالد. رجوع به احمدبن یزید...شود.

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد الاحول . هندوشاه در تجارب السلف (ص 168) آرد: او ازمولی زادگان است . مردی داهی و عاقل و فَطِن و ادیب وکات...

احمد

احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد الضریر مکنی به ابوسعید.رجوع به احمدبن خالد الضریر مکنی به ابوسعید شود.

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خمیصه . محدث است .

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خیثمه . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کند. (الموشح چ مصر ص 27، صص 144 - 146، ص 152، 1...

احمد

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الخیر زرکوب مکنی به ابوالعباس شیرازی . [ نیمه ٔ اول قرن هشتم ] وی به معین و فخرالدین ملقب بوده و مؤلف ...

احمد

احمد. (اِخ ) ابن ابی داود ابوعبداﷲ. (الموشح ص 270، 341، 345).

تعداد نمایش:

« قبلی ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۳۱۸ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعدی »

نظرهای کاربران

نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.

ورود