اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مجلدی جرجانی مکنی به ابوشریف . از او در تذکره ها و کتب ذکر کاملی نیست ، تنها محمد عوفی در لباب الالباب (ج 1 ص 13 و 14) در باب اول در فضیلت شعر و شاعری ، جائی که میگوید ذکر پادشاهان گذشته بسخن شاعران زنده می ماند گوید: و ابوشریف احمد علی مجلدی جرجانی عروس این معنی را بر منصه ٔ نمودار جلوه داده است و می گوید:
از آن چندان نعیم این جهانی
که ماند از آل ساسان و آل سامان
ثنای رودکی ماندست و مدحت
نوای باربد ماندست و دستان .
جای دیگری که ذکری ازو رفته ، در نسخه ٔ خطی فرهنگ اسدیست که در سال 877 هَ . ق . استنساخ شده است ۞ که در لغت شست گوید: شست دیگر بمعنی نیش رگ زنان باشد و آن را مبضع نیز خوانند، چنانک مجلدی گوید:
آمد آن راهب مسیح پرست
شست الماسگون گرفته بدست
کرکس افکند و برنشست بروی
بازوی خواجه ٔ عمید ببست
شست چون دید گفت عز علا
این چنین دست را نشاید خست .
این ابیات که بیت چهارمی هم دارد با اندک اختلافی بعنصری نیز منسوبست و در نسخه های دیوان عنصری بدین گونه آمده است :
آمد آن رگ زن مسیح پرست
نیش الماسگون گرفته بدست
طشت زرین و آبدستان خواست
بازوی شهریار را بربست
نیش بگرفت و گفت عزعلیک
این چنین دست را که یاردخست
سر فرو برد و بوسه ای بربود
وز سمن شاخ ارغوان برجست .
البته پیداست که در نسخه ٔ فرهنگ اسدی در بیت دوم کلمه ٔ کرکس خطای کاتبست و می بایست کرسی باشد و چون این دو نسخه را روی هم بریزیم نسخه ٔ درست این قطعه چنین فراهم میشود:
آمد آن رگ زن مسیح پرست
شست الماسگون گرفته بدست
کرسی افکند و برنشست بروی
بازوی خواجه ٔ عمید ببست
دست چون دید گفت عزعلیک
این چنین دست را نشاید خست
سر فرو برد و بوسه ای بربود
وز سمن شاخ ارغوان برجست .
و چون فرهنگ اسدی معتبرتر از نسخه های دیوان عنصریست ، شکی نیست که این قطعه هم از اشعار همان ابوشریف احمدبن علی مجلدی گرگانیست که درباره ٔ رگ زدن وزیری یا خواجه ٔ محتشمی گفته است و چون اسدی در نیمه ٔ قرن پنجم می زیسته و گویا در 465 هَ . ق . درگذشته است و آن دو بیت که مجلدی درباره ٔ آل سامان و رودکی گفته پیدا است که پس از برچیده شدن سلطنت سامانیان سروده است مسلم میشود که ابوشریف احمدبن علی مجلدی گرگانی شاعر در اوایل و اواسط قرن پنجم می زیسته و شاعر نیکوسخنی بوده است . همان دو بیت لباب الالباب را نظامی عروضی در چهار مقاله چ اوقاف گیب ص 27 آورده و آنجا نام او را شریف مجلدی گرگانی ضبط کرده وشاید تخلص یا نسب وی در اصل مخلدی بوده است که مجلدی نوشته اند. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 3 صص 1133-1135). و رجوع به ابوشریف و رجوع به مجلدی ...شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی حفص کبیر بخاری . او راست : فتاوی ابی عبداﷲ.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الحواری مکنی به ابوالحسن ۞ .از جمله ٔ اجله ٔ مشایخ شام . جنید درباره ٔ او گفت : احمدبن ابی الحواری ریحانةالشا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد. یکی از خوشنویسان معروف در خط عربی . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن ابی خالد. رجوع به احمدبن یزید...شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد الاحول . هندوشاه در تجارب السلف (ص 168) آرد: او ازمولی زادگان است . مردی داهی و عاقل و فَطِن و ادیب وکات...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد الضریر مکنی به ابوسعید.رجوع به احمدبن خالد الضریر مکنی به ابوسعید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خمیصه . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خیثمه . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کند. (الموشح چ مصر ص 27، صص 144 - 146، ص 152، 1...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الخیر زرکوب مکنی به ابوالعباس شیرازی . [ نیمه ٔ اول قرن هشتم ] وی به معین و فخرالدین ملقب بوده و مؤلف ...
احمد. (اِخ ) ابن ابی داود ابوعبداﷲ. (الموشح ص 270، 341، 345).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.