احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی میکالی (امیر...) مکنی به ابونصر و نام جد او اسماعیل بود. وی از افراد خاندان آل میکال است . مترجم تاریخ یمینی آرد (ص 435 ببعد): [ سلطان محمود ] ریاست نیشابور به ابوعلی الحسن بن محمدبن العباس تفویض فرمود و او مردی بود بزرگ زاده و اسلاف او در ایام آل سامان بثروت تمام و حرمت موفور مشهور بودند و پدر او در بدو کار سلطان و ایام امارت جیوش بخدمت سلطان رسید و بمعاشرت و منادمت او مخصوص شد و بسبب مناسبت شباب در زمره ٔ اتراب و اصحاب او منتظم گشت و عمر با او وفا نکرد و بجوانی فروشد و پسر بحکم قرابتی که با امیر ابونصر احمدبن میکال داشت با اخلاق او متخلق گشته و از انوار مآثر و مفاخر او بهره ٔ تمام یافته و ببعد همت و عزت نفس و شرف ذات او اقتدا ساخته چون ابونصر وفات یافت حال ذلاقت و لباقت و ظرافت و لطافت او بر رأی سلطان عرض کردند ... و رجوع به احمدبن علی بن اسماعیل میکالی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی دؤاد فرج بن جریربن ملک بن عبداﷲبن عبادبن سلام بن عبدهندبن لخم بن مالک بن قیض بن منعةبن برجان بن دوس بن ...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن ابی ذهل . رجوع به ابوذهل احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الربیع المالقی مکنی به ابوالعباس . او از علمای نحو و حدیث و فقیه و راویه است . از مردم مالقه ٔ اسپانیا و وفات...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی الرّجا مکنی به ابوالولید. در نامه ٔ دانشوران (ج 2 ص 275) آمده است که او: از مشاهیر علما و عرفای اواخر مائه ٔ دوی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الرجال . رجوع به احمد صفی الدین بن صالح ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی الرضای حموی شامی . او راست : فصل الخطاب و ملتقی الحنة فی تناسخ الکاتب و السنة. (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الروح . عیسی بن خلف مکنی به ابوالمواهب . وی از احفاد شیخ مرزوق رشیدی است . او راست : قرة العین بمجمع البحرین...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن ابی السرح . رجوع به ابن ابی السرح شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی سعد. رجوع به ص 30 کتاب محاسن اصفهان مافروخی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی سعدان مکنی به ابوبکر. از معتبرین فضلای عرفای مائه ٔ سیم هجری است و با معتضد و مکتفی و مقتدر معاصر بوده از ا...