اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی المیمونی البرزندی النحوی مکنی به ابوبکر. ابوالفتح منصوربن المعذر النحوی الاصفهانی المتکلم ذکر او آورده است در آنجا که گروهی از نحات معتزله را نام برده است مانند ابوسعید سیرافی و ابوعلی فارسی و علی بن عیسی الرمانی و غیر آنان ، گوید و ابوبکر احمدبن علی نحوی برزندی شافعی نحوی معتزلی گوینده ٔ قطعه ذیل است :
اذامت فأنعینی الی العلم و النهی
و ما حبرت کفی بما فی المحابر
فأنی من قوم بهم یفجر الهدی
اذا اظلمت بالقوم طرق البصائر.

(معجم الادباء ج 1 ص 229).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۴.۹۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود ادیب ، ملقب بشمس الدین . او راست : شرح عمدةالمفید و عدةالمجید فی معرفة لفظ التجوید علی بن محمد سخاوی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود اصم . رجوع به احمدبن محمود قرامانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود برسوی ، معروف به ابن اخ منلا عربشاه . او راست : حاشیه بر شرح مفتاح سعدالدین .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود ثقفی ، مکنی به ابوطاهر. محدث اصفهانی . وفات 455 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود جندی ، ملقب به شیخ الامام . او راست : المقالید. عقودالجواهر فی علم التصریف .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود سمرقندی ، معروف بخشاب و ملقب برضی الدین . او راست : نفائس الکلام و عرائس الأقلام در انشاء فارسی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود عمر خجندی ، ملقب بتاج الدین . او راست : الاقلید، شرح مفصل زمخشری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود العمودی الهمدانی ، مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع به احمدبن محمد عمودی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود قرامانی اصم (شیخ ...). متوفی به سال 971 هَ .ق . او راست : لطائف نامه بترکی . تفسیرالتفسیر و آن حاشیه ای بر ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود مفتی . رجوع به احمدبن محمود مشهور بقاضی زاده و قاضی زاده شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.