احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عماد الدین افقهسی . ملقب به شهاب الدین . فقیه شافعی . وفات وی به سال 808 هَ . ق . بوده است . او راست : البحر الاجاج . التوضیح . ارجوزة فی النجاسات المعفوة عنها و شرحها. رسالة فی الاوانی و الظروف و احکامها و ما فیها من المظروف . التعلیق علی المهمات .کتاب الابریز فیمایقدم علی مؤنة التجهیز. الدرة الفاخرة فیما یتعلق بالعبادات والاَّخرة. توفیق الحکام علی غوامض الاحکام . الاقتصاد فی کفایه العقاد، نظماً. بیان التقریری فی تخطئة الکمال الدمیری . تسهیل المقاصد لزوّار المساجد.القول التام فی احکام المأموم و الامام . القول التام فی موقف المأموم و الامام . کشف الاسرار عما خفی عن فهم الافکار، در جواب مسائل مشکله . کشف الاسرار فیماتسلط به الدوادار. الدرة الضوئیة فی الهجرة النبویة.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصوربن ابی القاسم بن مختاربن ابی بکر الجذامی الاسکندری المالکی ، المکنی به ابن المنیر. صاحب بغیه گوید: او...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصور الاشمونی الحنفی النحوی . ابن حجر گوید او در عربیت و فنون فاضل بود و در نحو لامیه ای کرد که از آن مکا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن منیر. رجوع به احمدبن محمدبن منصور... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن بشیربن جناد یا حمادبن لقیط الرازی الأندلسی . ابن الفرضی گوید: اصل وی از ری است و پدر او زبان آور...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن العباس ، مکنی به ابومحمد. ابن جوزی در منتظم ذکر او آورده است و گوید: او توجه بامراخبار و تواریخ ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن عطأاﷲ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به ابن العریف صنهاجی اندلسی مرّی صوفی (481 - 536 هَ .ق .). و...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی الاهوازی . رجوع بروضات الجنات ص 584 س 16 شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن موسی الفوات . مؤلف حبیب السیر آرد: در روضةالصفا از احمدبن محمدبن موسی بن الفوات منقولست که گفت : پدرم در...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مؤید. او راست : تحفة الاخیار فی اقسام الاخیار [ کذا، و ظاهراً فی اقسام الاخبار صحیح است ].
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن میمون . رجوع به احمدبن محمدبن عبداﷲبن میمون قداح شود.