گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمر بصری نحوی . یاقوت گوید: روی عنه ابوبشر عن ابی المفرح الانصاری ۞ عن ابن السکیت روی عنه ابوعبداﷲ محمّدبن المعلی بن عبدالازدی . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 5) (روضات الجنات ص 58 س 5). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۱ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عقبه . رجوع به احمد جمال الدین ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عقده . رجوع به احمدبن محمدبن سعید الهمدانی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علویه ٔاصفهانی کرمانی . وی از اصحاب ابوعلی لغذه بود و در اول شغل تأدیب میورزید سپس بخدمت احمدبن عبدالعزیز و د... احمد احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن علی . رجوع به ابن ساعاتی احمد ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابن مأمون شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . مکنی به ابوبکر میمونی برزندی . رجوع به احمد بن علی المیمونی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به احمد بونی ...شود. احمد احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ظهیر بلخی شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به عروضی سمرقندی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به قطب الدوله ابونصر احمد اول ابن علی و آل افراسیاب شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ صفحه ۸۷ از ۳۱۸ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود