احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فهد حلی . رجوع به ابن فهد جمال الدین ابوالعباس ... شود. و نیز او راست : کتاب المقتصر و شرح الارشاد و کتاب الموجز الحاوی کتاب المحرر و فقه صلوة مختصر و مصباح المبتدی و هدایة المبتدی و شرح الالفیة و کتاب اللمعة فی النیة و کفایة المحتاج فی مسائل الحاج و رسالة فی منافیات نیة الحج و رسالة فی التعقیبات و المسائل الشامیات و المسائل البحریات و کتاب اسرار الصلوة و صفات العارفین و او راست روایت بقرائت و اجازت از عده ای از شاگردان شهید اول و فخر المحققین مانند شیخ مقداد سیوری و علی بن خازن حائری وابن المتوج البحرانی و بهاء الدین ابوالقاسم علی بن عبدالحمید النیلی النسابة و غیره و هم او راست : رساله ای در عبادات خمسه مشتمل بر اصول و فروع . و کتاب الفصول فی الدعوات . و رجوع به روضات الجنات ص 20 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل بن سعادة ملقب بقاضی شمس الدین . او راست : ینابیع العلوم .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل خوئی شافعی . از مردم خوی آذربایجان و قاضی دمشق . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 2 ص 171) آرد: شمس الدین ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل سبکی شافعی متوفی به سال 1037. او راست : فتح المقیت فی شرح التثبیت و فتح الغفور بشرح منظومة القبور که ه...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل صالحی . او راست : کتاب اخبار الاخیار.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل اللبودی . او راست : الروض البسام فیمن ولی قضاءالشام .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خمیس بن عامربن دمیح مکنی به ابوجعفر از اهل طلیطلة. یکی از علمای هندسه و نجوم و طب و در علوم لسان نیز ماهر و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خنبش مکنی به ابورحی . محدث است . رجوع به ابورحی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خواجه مودود (خواجه ). متولد به سال 507 هَ . ق . او پس از وصول بسن رشد و مرتبه ٔ تمیز در قصبه ٔ چشت قائم مقام پدر...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خون . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خیرالدین آیدینی گوزل حصاری معروف بخواجه اسحاق افندی . وی شمائل النبی تألیف ابوعیسی و مقدمةالادب زمخشری را ب...