اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن علی بن رستم الدیمرتی . وی در حضور مجلس عم خویش علی بن رستم در قصر او بدیمرتین در حالی که به متنزهات اطراف ناظر بود درین اشعار وصف بهار کرده است :
ضحک الربیع بمبسم الانوار
و بکی بعین سحة مدرار
فبدمعه اکتست البسیطة نبتها
و بضحکه ضحکت ذری الاشجار
و اذا الریاح امالها فکأنه
ثمل یمیل لنغمة الاقمار
و النرجس الغض ّ الجنی کانما
تدویره بشظیتی مدوار
حدقت به فوق الزبرجد فضة
تحکی شعاع کواکب الاسحار.

(محاسن اصفهان مافروخی ص 65).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شهر دارالمعلم الاصفهانی رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن شهردار شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شهمردان مکنی به ابوالفضل . مافروخی در محاسن اصفهان (ص 32) او را در زمره ٔ متقدمین اهل ادب اصفهان یاد کن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الصاحب شرف الدین و او ملقب به شهاب الدین و مکنی به ابوالعباس است . او راست : تصحیح الحاوی و حاوی از ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صاعد مکنی به ابونصر حنفی قاضی و رئیس نیشابور و او را شیخ الاسلام میگفتند. وی فقیهی سخت متعصب بود و خطب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح المنصوری . رجوع به منصوری احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صباح کبشی .و در تبصیر ابن الصباغ آمده است وی از معاذبن المثنی روایت کند و نسبت آن به کبش است و آن م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الظاهری الحلبی مکنی به ابوالعباس . متوفی به سال 696 هَ . ق . او راست : اربعین البلدانیة.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمدبن عاص بن احمدبن سلیمان بن عیسی بن دراح قسطلی شاعری از مردم اندلس 374 - 421 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عاصم . مؤلف روضات گوید: او پسر برادر علی بن عاصم محدث است و او را ابوعبداﷲ عاصمی گفتندی و از فهرست شیخ ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عاصم . ابوسهل حلوانی . محمدبن اسحاق الندیم ذکر او آورده و گوید: میان او وابوسعید سکری خویشی نزدیک است ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.