گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کمادبن علی التمیمی مکنی به ابوالعباس ، یکی از مشاهیر علماء هیئت و نجوم . از مردم تونس . او را زیجی است به نام زیج الامد علی الابد. ۞ و دیگرالکور علی الدور ۞ . (قاموس الاعلام ). و در جای دیگر بر ترجمه ٔ او دست نیافتیم . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۹ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آ... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داودبن محمدبن ابی العباس الطوسی . و اسم ابوالعباس ، فضل بن سلیمان بن المهاجربن سنان بن حکیم است .و کن... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن زَبّان . راوی است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن کمال پاشا ملقب به شمس الدین و معروف به مفتی ابن کمال پاشا. او راست : حاشیه ای بر شرح مواقف و حاشیه ای... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن وهب بن سعیدالکاتب مکنی به ابوالفضل . ابن الندیم گوید: او را پنجاه ورقه شعراست . رجوع به ابوالفضل اح... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان زبیری بصری شافعی مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : تنبه فی الفروع و سترالعورة و کتاب الامارة و مسکت (کتابی غر... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان طبری . او راست : فصول ابن عمران در فروع حنفیه . احمد احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن سلیمان ملقب به سیف الدولة المقتدر. دومین از امرای هودی در سرقسطه از 438 تا 474 هَ . ق . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان ملقب به شمس الدین . او راست : رسالة فی اسلوب الحکیم . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان المعبدی ۞ مکنی به ابوالحسین . محمدبن اسحاق الندیم ذکر او آورده است و گوید: او از علی بن ثابت و او از ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ صفحه ۵۹ از ۳۱۸ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود