اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن سلفه ٔ انصاری ملقب بصدرالدین و مکنی به ابوطاهر حافظ. او در طلب حدیث رحلت و درک خدمت اعیان مشایخ کرد و شافعی مذهب بود و به بغداد شد و در آنجا شاگردی علی الکیا ابوالحسن علی الهراسی در فقه و ابوزکریا یحیی بن علی الخطیب التبریزی اللغوی در لغت کرد و از ابومحمد جعفربن سراج و غیر او از ائمه روایت دارد و آفاق و بلاد را بپای طلب بپیمود و در سال 511 هَ . ق . بثغر اسکندریه شد و در آنجا اقامت گزید و از اماکن بعیده مردم قصداو کردند و از وی بهره ها بردند و در آخر عمر او کسی مانند وی نبود و ابوالحسن علی بن سلار وزیر الظافر العبدی صاحب مصر در 546 در ثغر مزبور مدرسه ای برای وی بساخت و بدو تفویض کرد و آن مدرسه تا امروز به نام او برجایست و ابن خلکان گوید من درک خدمت جماعتی از اصحاب وی در شام و دیار مصریه کردم و بمن اجازت روایت دادند و از خط او نقل بسیار دارم و امالی و تعالیق وی بسیار است و ولادت او در حدود سال 472 هَ . ق . باصفهان بوده است و بچاشتگاه روز جمعه ٔ پنجم شهر ربیعالاول سال 576 در ثغر اسکندریه وفات یافت و هم بدانجا جسد وی در مقبره ٔ وعلا بخاک سپردند و نسبت او بجد وی ابراهیم سلفه است و آن لفظی فارسی است و معنی وی دارای سه لب باشد چه یکی از دو لب او شکافته بود و در کتاب بغیة در ذیل ترجمه ٔ ابراهیم بن عمربن ابراهیم بن خلیل ابی العباس خلیلی مشهور به الجعبری آمده است که سلفی نسبت بطریق سلف است . و رجوع بروضات ص 82 و ابن خلکان شود. او راست : سلفیات من اجزاء الاحادیث و کتابی در مناقب عباس بن عبدالمطلب عم رسول صلوات اﷲ علیه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن وصیف معروف به ابن خشکنانچه مکنی به ابوالحسین و لقب پدر او خشکنانچه است و او نیز یکی از فضلاست و در ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور المنجم . مکنی به ابوالفتح منجم . یاقوت گوید: او یکی از کسانی است که ...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بن هبةاﷲبن الحسن بن علی الزوال بن محمدبن یعقوب بن حسین بن عبداﷲ المأمون بن الرشید، معروف به ابن المأمون ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هشیم ملقب به تاج الائمة و مکنی به ابوالعباس مقری مصری . وفات او به سال 445 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن یحیی بن ابی منصور المنجم ابان حسیس ۞ بن وریدبن کادبن مهابنداد حساس بن فروخدادبن استادبن مهرحسیس بن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی ابوالحسن بن یوسف . رجوع به احمدبن ابی الحسن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اخشیدی . مکنی به ابوالفوارس پنجمین و آخرین آل اخشید از357 هَ . ق . تا 358 هَ . ق . و او پس از ابوالمسک کافور...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن علی اسکافی یکی از ممدوحین بحتری و از دوده ٔ سلاطین ایران . رجوع به امثال و حکم ج 3 ص 1682 س 10 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اصفهانی مکنی به ابوبکر. او راست : اسماء رجال مسلم . وفات وی به سال 428 هَ . ق . بود. و مؤلف قاموس الاعلام ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اندلسی مکنی به ابوالعباس . او راست : شرح قصیدة حرز الامانی در قراآت سبع. وفات او تقریباً در 640 هَ . ق . بوده...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.