احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن خلف الشریشی النحوی الصوفی الامام العارف العلامة. یکی از علمای نحو و از اکابر صوفیه ٔ زمان خویش و صاحب قریحه ٔ شعر است . و از اشعار اوست :
لو لم تکن سبل الهدی ببعیدة
لا تنتهی الابعرمة ماجد
لتوارد الضدان ارباب العلا
والأرذلون علی محل ّ واحد.
و او راست : کتاب توجیه الرسالة و کتاب رسالة التوجیه . کتاب النوار السرایة. و کتاب سرایة الانوار. و نظم کتاب عوارف الهدی و هدی العوارف و کتاب فی السماع . وفات وی در حدود ششصد و چهل و اند بود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد،فقیه جرجانی . مکنی به ابوالعباس شافعی . او راست : البلغة. و رجوع به ابن قطان ابوالحسین احمد ... شود...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدکاتب اندلسی مکنی به ابوحفص . او راست : مفاخرة السیف و القلم . وی در سنه ٔ 440 هَ . ق . حیات داشته است ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد کوجمیشنی . رجوع به ابوالفضل احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد محاملی مکنی به ابوالحسن شافعی . رجوع به احمدبن محمدبن احمد بن قاسم ... شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد مرسی بن بلال اللغوی النحوی مکنی به ابوالعباس . صاحب بغیه از ابن عبدالملک روایت کند که مرسی عالمی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد مقری تلمسانی ملقب به ادیب . رجوع به احمدبن محمدبن احمد بن یحیی بن ابی العیش ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد مینولی شافعی . او راست : فتاوی المینولی . وفات وی بسال 989 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد نیشابوری . مکنی به ابوالحسین . و معروف بخفاف . یکی از زهاد نشابور است و وفات او به سال 395 هَ . ق . ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد هروی بیرونی خوارزمی منجم معروف . رجوع به ابوریحان ... شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ازهری معروف بخانقی . اوراست : المسائل المحررات فی العمل بربع المقنطرات .