اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد عروضی مکنی به ابوالحسن . وی معلم اولاد راضی باﷲ بود و یاقوت گوید: کتابی از تألیفات او در عروض بخط خود او دیدم که در 336 هَ . ق . بر وی خوانده بودند. و او در عروض امام بود تا آن جایگاه که ابوعلی فارسی در یکی از کتب خویش که محتاج استشهاد به بیتی درتقطیع شده و در آن بحث کرده است گوید: و قد کفانا ابوالحسن العروضی الکلام فی هذا الباب و ابوالحسن ثعلب را دیده و از وی اخذ ادب کرده است و از ابوالحسن ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی روایت کند. یاقوت گویددر کتابی بخط ابوالحسن السمسمانی تألیف ابوالقاسم عبیداﷲبن جروالاسدی در عروض دیدم که گوید: ابوالحسن علی بن احمد عروضی کتابی بزرگ در عروض و غیره کرده و آن را بگفته ٔ دیگران انباشته و سخنان ابواسحاق زجاج را در آن نقل کرده و چیز کمی بر آن افزوده است و بابی در علم قوافی بدان مزید کرده در صورتی که آن مانند خود عروض علمی جدا باشد و در آن مسائلی لطیف آورده وبا دیگران مخالفت هائی کرده که محتاج بکشف و استقصاءنظر است و در هر حال بچیزی نیست و بگمان من اگر تنها کتاب قوافی ابوالحسن اخفش را نقل کرده بود بامانت و سلامت نزدیکتر بود. و سپس بابی در استخراج معمیات بدان ملحق ساخته است و این امری است که بعروض تعلقی ندارد و هم بابی در ایقاع و نسب آن بر کتاب ضم کرده است که باز بموضوع عروض مربوط نیست وسزاوار این بود که ایفاء حق صناعت عروض میکرد بی اخلالی و سپس متعرض امور دیگر میگردید. رجوع به معجم الادباء ج 2 ص 75 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بشر قنبری . محدثی از اولاد قنبر مولی علی علیه السلام است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بشر المرثدی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 118، 121، 129، 1...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بشرویه . از قدماء ادباء اصفهان است . رجوع به ص 31 کتاب محاسن اصفهان مافروخی شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن بشیر کوفی مکنی به ابوبکر. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بغرا (امیر...). بدست محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی کشته شد. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 414 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بَقَقی ّ. مکنی به ابوالفتح هم نسب با مظفربن عبدالقاهر بَقَقی ّ محدث . او بزندقه کشته شد.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن بَقَنَّه . وزیر علویان در اندلس از بنی حَمّود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بکار بصری مکنی به ابوهانی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بکران بن الحسین الزجاج . یاقوت گوید: کتب عنه علی بن محمد الأزدی فی سنة 355 هَ . ق . رجوع بمعجم الأدباء ج 1 ص 3...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بکر بالسی . محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.