احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن مرزوقی . مکنی به ابوعلی . وی از مردم اصفهان است و یاقوت گوید که او در غایت ذکاء و فطنت و حسن تصنیف و اقامه ٔ حجج و حسن اختیار بود و بر تصانیف او در جودت مزیدی نیست . و چنانکه ابوزکریا یحیی بن منده گوید وفات او در ذی الحجه ٔ سال 421 هَ . ق . بود. سعید بقال ترجمه ٔ او در معجم خویش آورده است . و خط او را بر کتاب شرح حماسه تألیف خود او دیدم و آن کتاب را در شعبان سال 417 بر وی خوانده بودند و وی کتاب سیبویه را نزد ابوعلی فارسی درست کرد و پس از آنکه خود سری از سران بود تلمذ ابوعلی کرد. و او راست : کتاب شرح حماسه که جودت قریحه ٔوی جداً در آن کتاب مشهود است . کتاب شرح المفضلیات .کتاب شرح الفصیح . کتاب شرح اشعار هذیل . کتاب الازمنة. کتاب شرح الموجز. کتاب شرح النحو. صاحب بن عباد گوید باصفهان سه تن بکمال علم فائز آمدند جولاهی و حلاجی و کفشگری اما جولاه مرزوقی است . و حلاج ابومنصوربن ماشده است و کفشگر ابوعبداﷲ خطیب ری صاحب تصانیف در علم لغت باشد. یاقوت گوید در مجموع بخط بعضی (یکی از) فضلاء ایران دیدم و او از خط ابیوردی نقل کرده بود که : ابوعلی مرزوقی صاحب شرح الحماسة و الهذلیین . او ازابوعلی اخذ ادب کرد و در تصانیف خویش مانند ابن جنی عبارت پردازی کند و وی باصفهان معلم اولاد بنی بویه بودو وقتی صاحب بن عباد بر وی درآمد و در پیش صاحب بپای نخاست و صاحب آنگاه که بوزارت رسید بر وی ستم کرد. رجوع بمعجم الادباء ج 2 ص 103 و روضات صص 59 و 67 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ فلجی ملقب بشهاب الدین . مولد او به سال 829 هَ . ق . بود و او راست : نظم تلخیص المفتاح .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ فوزی . او راست : حاشیه بر دررالاحکام تألیف محمدبن فرامرز رسالت فی الخط.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ قرطبی . رجوع به ابن صفار شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ قریمی (سید ...). وفات 862 هَ . ق . او راست : حاشیه ای بر مطول موسوم به معول . تعلیقه ای بر تفسیر بیضاوی . حاش...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ کوفی دیلمی مکنی به ابوجعفر. او راست : عیون الاخبار. وفات وی به سال 273 هَ . ق . بوده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مخزومی .مکنی به ابوالمطرب . او راست : التنبیهات علی ما فی التبیان من التمویهات . و تبیان از ابن زملکانی ا...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مخزومی اندلسی مکنی به ابوالولیدو مشهور به ابن زیدون . رجوع به ابن زیدون ...شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مروزی البغدادی ملقب به حبش حاسب . عالمی ریاضی که در بغداد بایام مأمون و معتصم و بعد از آنان میزیسته و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مستظهر. رجوع به مستظهر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ المصری . او راست : قصة المقدم الزیبق . و آن در مصر1298 هَ . ق . و در بیروت به سال 1884 - 1886م . بطبع رسیده است...