احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن دراج ، معروف به ابن دراج اندلسی شاعر. ثعالبی گوید: وی در صقع اندلس چون متنبی بدیار شام بود. وفات وی به سال 421 هَ . ق . بوده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر حنفی . او راست : مجمع الفتاوی و خزانة الفتاوی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر خطیب قسطلانی شافعی مکنی به ابوالعباس . او راست : اللاَّلی السنیة و لوامع الانوار. و فتح الدانی و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی الذیال . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 106).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی سهل الحلوانی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 26...
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ابی عبید العبدی الهروی القاشانی مکنی به ابوعبید یکی از اکابر علماء و افاخر ادبا. سیوطی ذکر او در طبقات الن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی محمد یحیی بن المبارک العدوی الیزیدی . مکنی به ابوجعفر پیش از سال 260 هَ . ق . وفات یافت . و او را دو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی نصر بزنطی . رجوع به بزنطی احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی الورد مکنی به ابوالحسن .برادر محمدبن محمدبن عیسی بن عبدالرحمان بن عبدالصمد.ابوالفرج جوزی در صفة الصفو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی الوفا. رجوع به ابن ابی الوفا شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد. رجوع به ابوسعید مالینی ... شود.