احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان الهروی الباشانی المؤدب ، مکنی به ابوعبید. صاحب کتاب غریبی القرآن و الحدیث و یاقوت گوید تا آنجا که ما دانیم پیش از او کس بین غریب القرآن و غریب الحدیث جمع نکرده بود. و او شاگردی جماعتی از علماء لغت و ادب کرد و ازجمله ابوسلیمان خطابی و ابومنصور محمدبن احمد ازهری صاحب کتاب تهذیب اللغة و ابوعبید بشاگردی این استاد یعنی ازهری افتخار و مباهات میکرد و وفات ابوعبید بدانسان که ملیحی ذکر کرده است برجب سال 401 هَ .ق . بود. و کتاب الغریبین او را ابوعمر و عبدالواحدبن احمد الملیحی و ابوبکر محمدبن ابراهیم بن احمد اردستانی روایت کرده اند. و علاوه بر کتاب الغریبین او راست : کتاب ولاة هراة. رجوع بمعجم الادباء یاقوت ج 2 ص 86 و رجوع به احمدبن محمدبن ابی عبید العبدی و ابوعبید احمدبن محمد... شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عربشاه . رجوع به ابن عربشاه شهاب الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن العروضی . او راست : ربعة فی الفرائض .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن العریف . رجوع به احمدبن محمدبن موسی ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن عزالدین محمد معروف به ابن عبدالسلام و ملقب به شهاب احمد. او راست : الفیض المدید فی اخبار النیل السعید. وفات وی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عساکرالجذامی الاشبیلی . رجوع به احمدبن هبة اﷲ ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عضدالدوله مکنی به ابوالحسن . برادر ابوالفوارس شیرذیل . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی (ص 311) آمده است که صمصام الدوله ...
احمد. [ اَ م َ ] ابن عطأاﷲ اسکندرانی ملقب به تاج الدین . او راست : مرقی ابی المقدس الانفی و وفات وی به سال 709 بود. و رجوع به ابن عطا...
احمد. [ اَ م َ ] ابن عطاء رودباری . مکنی به ابوعبداﷲ یکی از بزرگان صوفیه . او در عصر خود شیخ شام بودو مدتی در صور سکنی گزید و خواهر زاده ٔ اب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عطار. رجوع به احمدبن محمد معروف به ابن عطار شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عطار دنیسری .مکنی به ابوالعباس . او راست : العهود العمریة فی الیهود و النصاری . وفات وی به سال 764 (هَ . ق ). بود.