اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علویه ٔ ۞ سیستانی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب بریح و هم ملقب بجراب الدولة. وی طنبوری و بذله گو و ظریف و خوش دعابه است و به ایام مقتدر عباسی میزیست و ادراک دولت بنی بویه کرد و چون دیالمه بالقاب مختوم بدولة مباهات میکردند او به لاغ و مزاح لقب جراب الدوله بخود داد و جراب بمعنی انبان و نیز غلاف بیضتین باشد. و او راست : کتاب ترویح الارواح و مفتاح السرور و الافراح ، یاقوت گوید: این کتاب در فن خود از حیث اشتمال بر فنون هزل و مضاحک بی مانند است . (معجم الادباء). و ابن الندیم گوید: نام دیگر کتاب ترویح ، النوادر و المضاحک است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خیرون مصری . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داره ٔ خراسانی . ملقب به نانک . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داود ملقب به نظام الدین (خواجه ). از وزرای میرزا شاهرخ . مؤلف حبیب السیر آرد: در شهور سنه ٔ تسععشروثمانمائه میرزا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داودبن ونند مکنی به ابوحنیفه ٔ دینوری . رجوع به ابوحنیفه ٔ دینوری احمدبن داودبن ونند و روضات ص 448 س 5 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داودبن یوسف الجذامی . وی یکی از شرّاح مقامات حریری است و نیز او راست شرح ادب القاضی ابن قتیبه . وفات او به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داود الحدّاد مکنی به ابوسعید. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داود دینوری . رجوع به ابوحنیفه ٔ دینوری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داود قِربی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن دراج . رجوع به احمدبن محمدبن دراج شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن درویش خلیفه ٔ آقشهری . او راست : تحفة المشتاقین الی مناقب الصحابة والتابعین .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.