اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی جوهری . سید علیخان در سلافه ذکراو کرده است . ولادتش در مکه بود و بدانجا پرورش یافت و در شعر و ادب برآمد. در عنفوان جوانی بهندوستان رفت ، بیست و پنج سال در آنجا بگذرانید، پس از آن بمکه و از آنجا به ایران آمد و چندی بدینجا اقامت کرد و لیکن روزگار مساعدتش نکرده ناچار بهندوستان بازگشت وتا آخر عمر (1069 هَ .ق .) در آنجا بود. او راست :
قل للذی یبتغی دلیلا
من غیر طول علی المهیمن
ماذرة فی الوجود الا
فیها دلیل علیه بیّن .

###


لما بدا لبدر یجلو
دجی الظلام و اسفر
ذکرت وجه حبیبی
والشی ٔ بالشی ٔ یذکر.

###


و اسمح الناس کفا
من لایقول و یفعل
و اعذب الشعر بیت
یرویه عذب المقبل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد الیزیدی مکنی به ابوجعفر. حافظ ابوالقاسم بن عساکر در تاریخ دمشق گوید: احمدبن محمدبن یحیی بن المبارک بن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی مرعشی حنفی مکنی به ابوالعباس . متوفی به سال 872 هَ . ق . او راست : کنوزالفقه . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی المؤید محمودی نسفی . او راست : نظم الجامع الکبیر محمدبن حسن شیبانی در چند قصیده که به سال 515 هَ . ق . به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی نافع الموصلی مکنی به ابوسلمة. تابعی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالنجم مکنی به ابوالرمیل . شاعری است از آل ابوالنجم . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی نصر الحصیب الأقریطشی . رجوع بروضات الجنات ص 66 س 2 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الولید. رجوع به احمدبن ابی دؤاد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یزید. رجوع به احمدبن رکن الدین ابی یزید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب اسحاق بن ایوب بن یزیدبن عبدالرحمان بن نوح صِبْغی نیشابوری مکنی به ابوبکر یکی از علماء و فقهاء بزرگ ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب اسحاق بن جعفربن واضح الاخباری العباسی . ابوعمر محمدبن یوسف بن یعقوب مصری کندی مورخ ذکر او در تاریخ خ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.