احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر، معروف بشهاب الدین خفاجی مصری .از بزرگان علمای دولت آل عثمان است . در ادب و فقه وسایر علوم از افراد عصر خود و از شاگردان علامه ابوالسعود صاحب تفسیر است . ابتداء قضای روم ایلی سپس قضای سلانیک و مصر داشته و پس از عزل در مصر بتدریس و تصنیف میپرداخت . وفات او در 1069 هَ .ق . بوده است و بیش از نود سال زندگانی کرد. او راست : عنایةالقاضی . حاشیه ٔ تفسیر بیضاوی . شرح الشفا. شرح درةالغواص . الریحانة. الرسائل الاربعین . حاشیه ٔ شرح الفرایض . کتاب السوانح و الرحلة. شفاء الغلیل فیما فی کلام العرب من الدخیل . دیوان الادب فی ذکر شعراء العرب . طرازالمجالس و رسائل دیگر. و او اشعار و مقامات و منشآت نیکو دارد.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رزیق . محدث است . رجوع به احمدبن ابی الحسن بن عبداﷲ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رشید الکاتب . بعربی شعر هم میگفته دیوان او صد ورقه است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید. رجوع به ابن متوج شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلام مولی امیرالمؤمنین هارون . او اسامی صحف و کتب منزله و عدد انبیاء را برای خزانه ٔ خلیفه ترجمه کرد....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داودبن المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی مع...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ [ یا عبیداﷲ ]بن سیف بن سعید.رجوع به ابن سیف احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شاپور. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن صالح عجلی کوفی نزیل طرابلس مغرب . صاحب تاریخ و جرح و تعدیل . وفات او به سال 261 هَ . ق . است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معروف به ابن الصفار. رجوع به احمدبن عبداﷲبن عمر ... و ابن صفار شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طالب طلمنکی ۞ اندلسی مکنی به ابوعمر. او راست : روضة فی القراآت العشر. وفات وی 439 هَ . ق . بود.