اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن غالب خوارزمی برقانی ، مکنی به ابوبکر. او از حُفّاظ محدثین معدود است و اصلاً از مردم برقان است که قریه ای است از قراء کات در مشرق جیحون . مابین آن و جرجانیه که شهر مملکت خوارزم است دوروزه راه است . ولادت برقانی سال 336 در برقان بود و در آنجا نشو و نما کرد و بأخذ و تحصیل فنون علوم اشتغال جست ، آنگاه از بلاد خود برای اکتساب علوم مسافرت اختیار کرده بشهرهای عدیده رفت و صحبت مشایخ را درک کرده از ایشان استفادت نمود. ابوالفرج بن جوزی در تاریخ منتظم در ترجمت احوال برقانی صاحب عنوان این عبارت آورده گوید: ولد سنة ست ّ و ثلثین و ثلثمائة و رحل الی البلاد و سمع بها الکثیر و انتقل من دار الی دار و نقل کتبه فی ثلثة و ستین سفطا و صندوقین و کان اماماً ثقة وَرِعاً متفنناً مثبتاً فَهِماً حافظاً للقرآن عارفاً بالفقه و النحو صنف فی الحدیث تصانیف و کان الازهری یقول اذ مات البرقانی ذهب هذا الشان و قیل له هل رأیت انفس منه قال لا؛ یعنی برقانی در سال 336 متولد گردید و بشهرها رحلت کرد مرویات بسیار در بلدان استماع نمود و احادیث بسیار مکتوب کرد و برای تحصیل علوم از جائی بجائی انتقال میجست کتابهای خود در میان شصت و سه جوال و دو صندوق حمل مینمود پیشوائی بود بحلیه ٔ وثوق و تقوی آراسته و بفنون عدیده از علوم مهارت داشت کلام اﷲ مجید را حافظ و بفن فقه و نحو دانا بود و در علم حدیث مصنفاتی چند بپرداخت . زهری میگفت هرگاه برقانی بمیرد فن حدیث از میان برود و زهری را گفتند آیا در علوم گرانمایه تر از برقانی دیدار کرده ای ؟ گفت : ندیده ام . هم ابن جوزی گوید: قال ابن ثابت حدّثنی محمدبن یحیی الکرمانی الفقیه قال ما رأیت فی اصحاب الحدیث اکثر عبادةً من البرقانی ؛ یعنی خطیب ابوبکربن ثابت گفت : حدیث کردمرا محمدبن یحیی کرمانی فقیه گفت : در میان خداوندان حدیث کسی را که عبادتش بیشتر از برقانی باشد دیدار نکردم . یاقوت حموی در ترجمت اخبار برقانی گوید: سمع ببلده و ورد بغداد فسمع اباعلی الصواف و ابابکر القطیعی و سمع ببلاد کثیرة مثل جرجان و خراسان و غیرها ثم استوطن بغداد و کتب عنه ابوبکر الخطیب الحافظ و غیره من الائمة قال الخطیب و کان ثقةً ورعاً متفنناً مثبتاً لم نر فی شیوخنا اثبت منه و صنف تصانیف کثیرة و کان له کتب کثیرة نقل من الکرخ الی قرب باب الشعیر و کان عدد اسفاط کتبه ثلثة و ستین سفطاً و صندوقین ؛ یعنی برقانی در بلاد خود استماع حدیث کرد وارد دارالسلام بغداد شد از ابوعلی صواف و ابوبکر قطیعی حدیث استماع کرد و در شهرهائی بسیار مانند جرجان و خراسان و جز آنها حدیث شنيد آنگاه در بغداد توطن اختیار کرده در آنجا مقیم گردید ابوبکر خطیب حافظ و جز وی از ائمه ٔ حدیث از برقانی حدیث استماع کرده نوشتند ابوبکر خطیب گفته : برقانی مردی موثق و خداوند تقوی بود بفنون عدیده معرفت داشت بحلیه ٔ وثوق آراسته بود در میان مشایخ خود اوثق از او ندیدم مصنفاتی بسیار بپرداخت و او را کتب بسیار بود کتابهایش را از کرخ بمحله ای که قرب باب الشعیر است نقل کرد عدد ظرفهای کتبش شصت وسه جوال و دو صندوق بود -انتهی . دیگران ضبط نموده اند برقانی روز چهارشنبه غرّه ٔ شهر رجب سال 425 داعی حق را لبیک گفت و او را در گورستان جامع بغداد بخاک سپردند.
ابوالفرج در منتظم گوید خبر داد ما را قزّاز گفت : حدیث کرد مرا احمدبن علی گفت حدیث کرد مرا محمدبن علی صوری گفت : چهار روز پیش از وفات برقانی برای عیادت بمنزل او رفتم مرا گفت : هذا الیوم السّادس والعشرون من جمادی الاَّخرة و قد سئلت اﷲ تعالی ان یؤخّر وفاتی حتی استهل رجب فقد روی ان ّ ﷲ تعالی فیه عتقاء من النّار عسی ان اکون منهم ؛ یعنی امروز روز بیست و ششم جمادی الاَّخره است من از درگاه حق تعالی مسئلت کرده ام که وفات مرا بتأخیر افکند تا هلال رجب طالع گردد چه روایت شده خدای تعالی را در شهر رجب آزادشده هائی است از آتش دوزخ شاید آنکه من نیز از ایشان معدود باشم . صوری گفته این سخن را برقانی روز شنبه گفت . صباح روز چهارشنبه ٔ غره ٔ رجب وفات یافت . (نامه ٔ دانشوران ج 4 ص 142).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن بحرمکنی به ابوالقاسم که ابوعلی بن مندویه ٔ اصفهانی «رسالة الی ابی القاسم احمدبن علی بن بحر فی تدبیر ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن بدران مکنی به ابوبکر صوانی . محدث است و از ابوالطیب طبری روایت دارد. وفات وی به سال 507 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن برهان مکنی به ابوالفتح معروف به ابن برهان فقیه . رجوع به ابن برهان ابوالفتح ...شود. و او گفته است :...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بن بونة مکنی به ابوالعباس . از شیوخ طریقت است . مؤلف تاج العروس در ماده ٔ «ب و ن » آرد: ابوالعباس احمدبن ع...
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن تغلب بن ابی الضیاء البعلبکی البغدادی الاصل و المنشأ. مشهور به ابن ساعاتی حنفی و ملقب بامام مظفرالدین ی...
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن تمات مکنی به ابوالعباس و ملقب به شیخ جمال الدین . او راست : عمدةالرائض و عمدةالفارض در حساب .
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حجر الهیثمی المکی العسقلانی مکنی به ابوالفضل . از کبار مجتهدین بر مذهب شافعی و از اعاظم فقهاء و محدثین ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسن بن محمدبن صالح العاملی . برادر تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی صاحب مصباح و جز آن .و احمد راست : کتا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسن المادرانی ، الکاتب . مکنی به ابوعلی بعربی شعر نیز می گفته . دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.