احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن فضل بن جعفربن محمدبن محمدبن الجراح الخزاز، مکنی به ابوبکر. او از ابوبکربن درید و ابوبکربن السراج و ابوبکربن الأنباری سماع دارد و بسیاری از مصنفات آنان را روایت کرده است و به سال 381 هَ .ق . در گذشته است . او مردی ثقة، نیکوادب و فاضل و ادیب و نیکوخط بود و در خط علاوه بر نیکوئی اتقان ضبط داشت و با معیشت مرفه و ظاهرالثروة بود. و قاضی ابوالعلاء واسطی صیمری و تنوخی و ابوالحسین هلال بن محسن و اولاد صابی همگی بسیاری از کتب ادب را از او روایت کنند، این روایتها تا این زمان [ زمان یاقوت ]متصل است . و شیخ ما تاج الدین ابوالیمن از طریقه ٔ اوعده ای کتب ادبیه را روایت کند. ابوالقاسم تنوخی گوید: از ابن الجراح شنیدم که گفت : بهای کتب من ده هزار درهم است و دوات من نیز ده هزار درهم ارزد. باز تنوخی گوید: ابن الجراح با جنبه ٔ ادبی ماهر در فروسیّت بود،خفتان می پوشید و بمیدان میشد و سواران را میراند و پراکنده میکرد. (معجم الأدباء چ مارگلیوث ج 2 ص 78).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن حسن بن رسلان رملی قدسی شافعی ملقب به شیخ شهاب الدین . وفات او را حاجی خلیفه در همه جا 844 و در یک موض...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن حسن بن عبدالصمد الجعفی الکندی الکوفی المعروف بالمتنبی . رجوع به ابوالطیب متنبی و ص 82 و 111 کتاب محاسن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن خیرون حافظ. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن زیدبن فضالة البلدی . ابن ابی اصیبعه گوید که احمدبن ابی الاشعث ، مقالة فی النوم و الیقظة را بدرخواست وی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن حسین بن سهل فارسی مکنی به ابوبکر. او راست : عیون المسائل در نصوص شافعی . وفات به سال 702 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین بن العباس بن الفرج النحوی مکنی به ابوبکر و معروف به ابن شقیر. او بروایت کتب واقدی بواسطه احمدبن عبید ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین بن عبیداﷲبن ابراهیم بن عبداﷲ الأسدی الغضاری . ادیبی ذکی و فاضل و او را خطی شبیه بخط ابن مقله بود که تمی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین بن عبیداﷲ الغضائری مکنی به ابوالحسین معروف به ابن الغضائری . رجوع به ابن عضائری ابوالحسین احمد ... شود...
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن حسین بن علی . رجوع به ابوبکر بیهقی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین بن علی بن احمدبن محمدبن عبدالملک الزیات . رجوع به ابوطالب احمد...شود.