احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن کثیر الفرغانی . قفطی در تاریخ الحکماء (چ لیبسک ص 78) آرد که : وی یکی از منجمین مأمون و صاحب المدخل الی علم هیئة الافلاک و حرکات النجوم است و آن کتابی لطیف الجرم عظیم الفایده و دارای سی باب و محتوی جوامع کتاب بطلمیوس است با الفاظ عذب و عبارات واضح -انتهی . وفات او به سال 247 هَ .ق . بود. و هم قفطی در تاریخ الحکماء ص 286 ذیل ترجمه ٔ محمدبن کثیر الفرغانی آرد که او منجم فاضل صانع در علم حدثان [ وقایع جهان ] و کثیرالاصابه ٔ در آن بود و در سهم الغیب سهمی صائب داشت و در صناعت نجوم مقدم بود. او راست : کتاب الفصول و کتاب اختصارالمجسطی و کتاب عمل الرخامات .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رازی . وی مناسک محمدبن حسن شیبانی را شرح کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن راوندی .رجوع به ابن راوندی ، و روضات ص 54 و ابن خلکان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رجب بن طیبغا المجدی الفرضی المیقاتی الشافعی ملقب به شیخ شهاب الدین . علاّمه ٔ بارع در فقه و نحو و فنونی از ریا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رداد. رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رزق اﷲ الانصاری الحنفی . او راست مختصری در غریب جامع الاصول ابن اثیر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رسلان مقدسی رملی ملقب بشهاب الدین . متوفی به سال 844 هَ . ق . او راست شرح صحیح بخاری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رشیدالدین فضل اﷲ. رجوع به احمد (امیر...)بن خواجه رشیدالدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رشید الکاتب مولی سلام الابرش . رجوع بعیون الانباء ج 2 صص 34 - 35 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رشیق اندلسی کاتب مکنی به ابوالعباس . حمیدی ذکر او آورده و گوید پدر او از موالی بنی شهید بود و منشاء احمد به مرسی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن رضوان مکنی به ابوالحسن . یاقوت گوید گمان میکنم که او یکی از شاگران نحو اصحاب ابی علی فارسی است .