اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمد القیسی القرطبی النحوی المقری الزاهد، مکنی به ابوجعفر و معروف به ابن حجة قرطبی . صاحب طبقات گوید: ابن عبدالملک آورده است که : احمد از اکابر استادان مقری متقدم نحوی محقق محدث حافظ و مشهور بفضل و از اهل زهد و ورع و تواضع بود و شعرهای متوسط میگفت و قرائت را از ابوالقاسم السراطوری فراگرفت و از ابومحمدبن حوطاﷲ وابن مضا و ابوالحسن بن نخبه بسماع روایت دارد و ایشان او را اجازه ندادند، وی قرائت قرآن را در قرطبه اقراء و حدیث را اسماع کرد و سپس بهنگام تغلب دشمن بر آنجا باشبیلیه رفت و متولی قضاء و خطابت شد و تسدیداللسان را در نحو و الجمع بین الصحیحین و جز آن را تألیف کرد و سپس بکشتی نشست و بسوی سبته ۞ رفت . او و خانواده ٔ وی را اسیر کردند و بمنورقه ۞ بردند. اهل آنجا سربهای آنان بدادند و وی سه روز بدانجا درنگ کرد وهم بدانجا درگذشت و گفته اند که وفات وی در دریا پیش از وصول بمنورقه اتفاق افتاد و آن به سال 643 هَ .ق . بود و مولد وی بسنه ٔ 562 بوده است -انتهی . و او جزقاضی ناصرالدین احمدبن محمدبن محمدبن محمدبن عطأاﷲاست . (روضات الجنات ص 87). و رجوع به ابن حجة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب مولی ولدالعباس که سعید ابوعبداﷲ محمدبن احمد تمیمی مصاحب او بود. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 87 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن اخی شافعی . یاقوت گوید او مردی از اهل ادب بود. و جماعتی از اعیان علما را دیدم که بنقل از خط وی مباهات ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمد مکنی به ابن القاص طبری و ابوالعباس . رجوع به ابن قاص و رجوع به احمدبن ابی احمد طبری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی القاسم . رجوع به احمد ابوالمظفر شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمد دمامینی سیواسی . او راست : مجمع الاقوال فی الحکم والامثال بزبان فارسی . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمدبن عبداللطیف شرجی زبیدی حنفی ملقب به زین الدین ۞ و مکنی به ابوالعباس . او راست : نزهة الاحباب و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عیسی برنسی معروف به زروق . متوفی 899 هَ . ق . او راست : شرح الحزب الاعظم علی بن عبداﷲبن عبدالحم...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد سودانی معروف به بابا ازعلمای مغرب . او بسال 1032 هَ . ق . درگذشته است . و در مراکش و الجزائر شهرتی ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حمزة الرملی الانصاری ملقب به شهاب الدین . وی اجرومیه ٔ ابن آجروم ۞ را شرح کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن دمامینی سیواسی . رجوع به احمدبن احمدبن احمد دمامینی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.