اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمود غزنوی . ابوالفضل بیهقی آرد: در شب امیر محمد را حسب الحکم آورده بودند از قلعه ٔ نغز و بقلعه ٔ غزنین برده و سکزی امیر حرس بر وی موکل بودو چهار پسرش را آورده بودند: احمد و عبدالرحمن و عمر و عثمان در شب بدان خضراء باغ فیروزی فرود آورده بودند و دیگر روز سلطان [ مسعود ] بنشاط شراب خورد ازپگاهی و وقت چاشتگاهی مرا بخواند و گفت پوشیده نزدیک فرزندان برادرم محمد رو و ایشان را سوگندان گران بده که در خدمت راست باشند و مخالفت نکنند و نیک احتیاط کن و چون ازین فراغت افتاد دل ایشان را از ما گرم کن و بگو تا خلعتها بپوشند و تو نزدیک ما بازآی تا پسر سکزی ایشان را در سرائی که راست کرده اند بشارستان فرود آورد. برفتم تا باغ فیروزی در آن خضرا که بودند هر یکی کرباسی خَلَق پوشیده ، و همگان مدهوش و دلشده ، پیغام بدادم بر زمین افتادند و سخت شاد شدند و سوگندان نسخت کردم و ایمان البیعه بود یکان یکان آن رابزبان راندند و خطها را زیر آن بستدم و پس خلعتها بیاوردند قباهای سقلاطون قیمتی ملونات و دستارهای قصب و در خانه شدند و بپوشیدند و موزه های سرخ و بیرون آمدند و برنشستند و اسبان گرانمایه و ستامهای زرین و رفتند و من نزدیک امیر آمدم و آنچه رفته بود بگفتم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن حمدوی مکنی به ابوسهل . رجوع به ابوسهل حمدوی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن الخطیب . او راویه ٔ ثعلب نحویست . (معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 6 س 17). و محتمل است که این احمد، اح...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن خطیب قسطنطینی . او راست : ارجوزه ای در طب که بسال 712 هَ . ق . نظم کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن خیاط. رجوع به مجیرالدین احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن ارَّجانی از مردم ارَّجان فارس . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن صوفی . رجوع به ابوعبداﷲ احمد... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن حسن ضریر سقری بُرسُفی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن حسن الطلاوی الشافعی . او راست : الاغاثة فی حکم الطلاق بالثلاثة و این کتاب در 1329 هَ . ق . در مطبعة الحسینیه بطبع ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن طوسی مکنی به ابوسعید. رجوع به خویشاوند شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن عاقولی مکنی به ابوالعباس مقری . محدث است . متوفی بسال 608 هَ . ق .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.