احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الافریقی ، المعروف بالمتیم مکنی به ابوالحسن . شاعرو ادیبی فاضل بود. ثعالبی گوید: او را به بخارا دیدم و در این وقت او پیری پریشان حال بود و از سیماء اوبی طالعی و تیره بختی نیک هویدا و شغل طبابت و هم اخترگوئی می ورزید. واین قطعه از شعر خویش مرا بخواند:
و فتیة ادباء ما علمتهم ُ
شبهتهم بنجوم اللیل اذ نجموا
فروا الی الراح من خطب یلم بهم ُ
فما درت نوب الأیام این هم ُ
و هم ابیات زیرین را از گفته های خویش انشاد کرد:
تلوم علی ترکی الصلاة حلیلتی
فقلت اعزبی عن ناظری انت طالق
فواﷲ لاصلّیت ﷲ مفلساً
یصلی له الشیخ الجلیل و فائق
لماذا اصلّی أین باعی و منزلی
و أین خیولی و الحلی و المناطق
اصلّی و لا فتر من الأرض یحتوی
علیه یمینی اننی لمنافق
بلی ان علی ّ اﷲ وسّع لم ازل
اُصلّی له ما لاح فی الجو بارق .
و نیز او راست در وصف ترکیّه ای :
قلبی اسیرُ فی یدی مقلة
ترکیّة ضاق لها صدری
کانّها من ضیقها عروة
لیس لها زرّ سوی السحر.
رجوع به معجم الأدباء ج 2 ص 80 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۵.۳۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن حسن بن ابی نمی . شریف مکه . او از سال 1037 تا 1039 هَ . ق . امارت داشت و از قتل مردم و مصادرت اموا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک . رجوع به شهاب فزاری شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن عبدالملک . ملقب بسیف الدوله . ششمین و آخرین از امرای هودی سرقسطه . از 513 تا 536 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن احمدبن عبدالملک بن عمربن محمدبن عیسی بن شهید. مکنی به ابوعامر. او اشجعی النسب است از اولاد وضاح بن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک مکنی به ابوعمرو [یا ابوعمر ] اشبیلی فقیه مالکی صاحب کتاب استیعاب در مذهب مالک . وفات او به سال 401 ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن علی بن احمد ابن عبدالمصدبن بکر المؤذن نیشابوری . مکنی به ابوصالح . او حافظ، امین ، ثقه ، مفسر و محدث ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک اشبیلی مالکی مکنی به ابوعمر. رجوع به احمدبن عبدالملک مکنی به ابوعمرو شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک عطاش . خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 377) آرد که او بر دزکوه اصفهان رایت عصیان برافراشت و بنا بر آن سلطا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک قرطبی . رجوع به احمدبن عبدالملک بن عمر ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک نیشابوری مکنی به ابوصالح . حافظ و محدث خراسان . و رجوع به احمد بن عبدالملک بن علی ...شود.