احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد طبیب ، مکنی به ابوجعفر متطبب . متوفی به سال 360 هَ .ق . او راست : کتاب مالیخولیا. مقالة فی النوم و الیقظة. کتاب ترکیب الادویة. کتاب البرص و البهق . کتاب الجدری و الحصبة. کتاب الاستسقاء. کتاب الحُمَّیات و آن شرح کتاب الحُمَّیات جالینوس است . کتاب السرسام والبرسام و مداواتهما. کتاب القولنج و انواعه و مداواته . کتاب الصرع . (کشف الظنون ).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین . رئیس حنفیه ٔ بغداد. فقیهی معتزلی و باری با داود ظاهری مناظره کرده او را در حجت مقطوع کرد و در مکه به سا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین . رجوع به ابن برهان فارسی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین . رجوع به ابن قنقوذ شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن ابی عوف فقیه معروف بقاضی مکنی به ابوالعباس . او راست : شرح مختصر القدوری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمد قاضی مکنی به ابونصر. از شیوخ سمعانی است . رجوع به انساب سمعانی ص 3 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی . او راوی تاریخ بخاری است از ابوالقاسم اشقر از بخاری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن عبید ابی نصر ضبی نیشابوری ناصبی . نام او در اسانید عیون الاخبار آمده است و از صدوق نقل کنندکه می...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن معالی بن منصوربن علی خباز اربلی موصلی ضریر مکنی به ابوالعباس نحوی و ملقب بشمس الدین . مشهور به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمد نیشابوری رازی . جدّ اعلای ابوالفتوح حسین بن علی بن محمد رازی صاحب تفسیر. او شاگرد سید مرتضی و ابوجع...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین بن احمد الواعظ مکنی به ابوالحسین و مشهور به ابن سماک . در عصر القادرباﷲ و القائم بامراﷲ عباسی از اجله ٔ وعا...