احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مروان بن دوستک ابونصر کردی حمیدی ، ملقب به نصراالدولة، صاحب میافارقین و دیار بکر بروزگار القائم باﷲ عباسی . او پنجاه و دو سال پس از برادر خویش ابوسعید منصوربن مروان امارت داشت (401 - 453 هَ .ق .). وی امیری نیک بخت و عالی همت و با حزم و حسن سیاست بود. گویند او در مدت دولت خود کسی را مصادره نکرد و با انهماک در لذات ، عبادات وی ترک نشد. ابن مغربی صاحب دیوان شعر و رسائل و مصنفات دیگر است و هم فخرالدولةبن جهیر چند گاه وزارت او داشتند و شعراء بسیار مدح او کرده و صلت یافته اند. وفات او بسن 77 سالگی در سال 453بوده است . و رجوع بحبط 1 ص 308 و عیون الانباء شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بادی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی البتی الکاتب . مکنی به ابوالحسن . هنگامی که القادر باﷲدر بطیحه اقامت داشت احمدبن علی کاتبی وی میکرد و آن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بقاعی . او راست شرح الدرةالسنیه ٔ تألیف علی بن محمدبن ابی بکربن شرف ماردینی .
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بونی قرشی . مکنی به ابوالعباس وملقب به تقی الدین و شرف الدین ؛ شیخ طریقت از مردم بونه شهری بافریقیه . وفا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن علی بیهقی مکنی به ابوجعفر معروف به بوجعفرک مقری . رجوع به احمدبن علی بن ابی جعفر محمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی توزی . محدث از مردم تَوز، دهی بفارس .
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن علی بن حسن بن محمدبن صالح العاملی الکفعمی . برادر تقی الدین ابراهیم بن علی . او راست : کتاب زبدةالبیان فی عمل ش...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی جصاص رازی حنفی . مکنی به ابوبکر. متوفی به سال 370 هَ . ق . او راست : اختصار اختلاف العلماء طحاوی . شرح الجا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی حلوانی مکنی به ابوبکر. او راست : لطائف المعارف .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی معروف به خصافی حنفی و مکنی به ابوبکر. وی یکی از مؤلفین در علم شروط است .