اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منصور اسپیجابی . فقیه حنبلی ، مکنی به ابونصر یا ابوبکر. او راست : شرح کافی فی فروع الحنفیة تألیف حاکم الشهید محمدبن محمد الحنفی و شرح جامع صدر شهید و شرح جامعالکبیر محمدبن حسن شیبانی . و فتاوی الاسپیجابی الحنفی . و شرح مختصر الطحاوی فی فروع الحنفیة، و بعضی گفته اند که این شرح ازمحمدبن احمد خجندی اسپیجابی است . و صاحب کشف الظنون در ذیل نام این شرح وفات احمد را به سال 480 هَ .ق .گفته است . و بعضی وفات او را پس از 480 آورده اند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حنبل . رجوع به احمدبن محمدبن حنبل ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خاتون . رجوع به احمدبن محمدبن علی بن محمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد اندلسی . محدّث و امام مالکیان در اندلس . او به سال 322 هَ . ق . درگذشت .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد ملقب به جبّاب . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد الریاشی کاتب . او بعربی شعر نیز می گفته و مقل است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد ۞ ضریر بغدادی مکنی به ابوسعید. یاقوت گوید: رأیت فی فوائد ابی الحسین احمدبن فارس بن زکریا اللغوی صاحب کت...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن خالد کاتب مکنی به ابوالوزیر. یاقوت در معجم البلدان ذیل سامراء در سبب احداث سرمن رای گوید: ابن عبدوس آورده اس...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد المادرائی مکنی به ابوالحسین . بعربی شعر می گفت . دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد المبارکی مکنی به ابوسعید الضریر. رجوع به احمدبن خالد ضریر بغدادی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد الوهبی مکنی به ابوسعید. محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.