احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی ، از بنی موسی . او راست : کتاب الحیل . کتاب بین فیه بطریق تعلیمی و مذهب هندسی انه لیس فی خارج کرة الکواکب کرة تاسعه . کتاب المسئلة التی لقاها علی سندبن علی . کتاب مسائل جرت بین سند وبین احمد. کتاب مساحةالأکر و قسمةالزوایا بثلاثة اقسام متساویة و وضع مقدار بین مقدارین لیتوالی علی قسمة واحدة. (ابن الندیم ). و ابن الندیم گوید: عیسی بن یحیی تفسیر جالینوس را بر کتاب الأخلاط بقراط برای او بعربی نقل کرده است . و رجوع باحمدبن موسی بن شاکر شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمد زبیدی حنفی ملقب به زین الدین . رجوع به احمدبن احمدبن عبداللطیف شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمد سروجی ملقب به زین الدین . او راست : تحفة الاصحاب .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمد قربانی معروف به بیری رئیس . وی متن وقایه ٔ صدرالشریعه ٔ اول را بترکی نظم کرده . وفات وی به سال 972 هَ ....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمد گیلانی . رجوع به احمدبن احمد جیلانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الاخشید. رجوع ابن الاخشید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ادریس بن یحیی ماردینی حنفی . لقب وی شرف الدین است . وفات او به سال 728 هَ . ق . بود و او را منظومه ای است به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ادریس صنهاجی قرافی مالکی . کنیت وی ابوالعباس و لقب او شهاب الدین است . وی از فقهاء مذهب مالکی بود و صاحب کشف ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ارسلان . ملقب به نورالدوله . رجوع به آل افراسیاب شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الاسبر تکسینی ۞ مکنی به ابوالنصر و ملقب به سیف الدین . او راست ترجمه ٔ اسباب النزول ابن مطرف بفارسی . (کشف ال...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن اسحاق بن ابراهیم ماهان بن بهمن بن نسک ارجانی فارسی معروف بموصلی . رجوع به الفهرست چ مصر ص 201 شود.