احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی ، از بنی موسی . او راست : کتاب الحیل . کتاب بین فیه بطریق تعلیمی و مذهب هندسی انه لیس فی خارج کرة الکواکب کرة تاسعه . کتاب المسئلة التی لقاها علی سندبن علی . کتاب مسائل جرت بین سند وبین احمد. کتاب مساحةالأکر و قسمةالزوایا بثلاثة اقسام متساویة و وضع مقدار بین مقدارین لیتوالی علی قسمة واحدة. (ابن الندیم ). و ابن الندیم گوید: عیسی بن یحیی تفسیر جالینوس را بر کتاب الأخلاط بقراط برای او بعربی نقل کرده است . و رجوع باحمدبن موسی بن شاکر شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رازی . وی مناسک محمدبن حسن شیبانی را شرح کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن راوندی .رجوع به ابن راوندی ، و روضات ص 54 و ابن خلکان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رجب بن طیبغا المجدی الفرضی المیقاتی الشافعی ملقب به شیخ شهاب الدین . علاّمه ٔ بارع در فقه و نحو و فنونی از ریا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رداد. رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رزق اﷲ الانصاری الحنفی . او راست مختصری در غریب جامع الاصول ابن اثیر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رسلان مقدسی رملی ملقب بشهاب الدین . متوفی به سال 844 هَ . ق . او راست شرح صحیح بخاری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رشیدالدین فضل اﷲ. رجوع به احمد (امیر...)بن خواجه رشیدالدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رشید الکاتب مولی سلام الابرش . رجوع بعیون الانباء ج 2 صص 34 - 35 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رشیق اندلسی کاتب مکنی به ابوالعباس . حمیدی ذکر او آورده و گوید پدر او از موالی بنی شهید بود و منشاء احمد به مرسی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن رضوان مکنی به ابوالحسن . یاقوت گوید گمان میکنم که او یکی از شاگران نحو اصحاب ابی علی فارسی است .