احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] ((اِخ ) منلا....) ابن موسی الخیالی . او راست : شرح قصیده ٔ نونیه ٔ خضربیک . حاشیه بر شرح العقایدالعضدیه ٔ علامه سیدشریف جرجانی . حاشیه بر شرح عقایدالنسفی . حاشیه بر صدرالشریعة. حاشیه بر حاشیه ٔ سید شریف بر شرح مختصر عضد.تعلیقة بر مقاصدالطالبین تفتازانی . و حاج خلیفه در ذیل شرح قصیده ٔ نونیه ٔ خضربیک وفات او را به سال 860هَ .ق . و در ذیل حاشیه ٔ شرح عقاید نسفی بعد از سنه ٔ 860 و در ذیل حاشیه بر شرح العقائدالعضدیه بعد از سنه ٔ 862 آورده است . و در کشف الظنون چ 1 اسلامبول در ذیل تعلیقه ٔ مقاصدالطالبین نسبت او الجبالی با جیم بجای خیالی با خاء آمده است . و رجوع بخیالی ... شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۵.۴۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن غالی شافعی ملقب به قطب الدین متوفی به سال 779 هَ . ق . او راست : شرح الحاوی الصغیر موسوم به «توضیح الح...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن فارسی نحوی . او راست : کتاب المقصور و الممدود. متوفی بسال 377 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن فیج (پیگ ). محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن الکندی . از اوست کتاب غریب الحدیث . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن مالقی مکنی به ابوجعفر. وفات 728هَ . ق . او راست : شرف البهار فی اختیار مشارق الأنوار. و قاعدة البیان و ضابطة...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن المستضی ٔ بنوراﷲبن المستنجد. رجوع به ناصرلدین اﷲ ابوالعباس احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن مقری از مردم شام . از روات قرائت کسائی و در پاره ای حروف با کسائی مخالف است . (ابن الندیم ).
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن میمندی مکنی به ابوالقاسم ،و بنا بگفته ٔ بعضی ابوالحسن ، و ملقب به شمس الکفاة وزیر معروف سلطان محمود و پسر وی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن نیشابوری مکنی به ابوحامد زهری . وفات او به سال 463 هَ . ق . بوده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن یزیدی ؟ ۞ . رجوع به الجماهر بیرونی ص 64 شود.