اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (میرزا سلطان ...) ابن میرزا سیدی احمد. مؤلف حبیب السیر (ج 2 ص 172) بنقل از روضةالصفا آرد: روزی میرزا سلطان احمدبن میرزا سیدی احمدبن میرزا میرانشاه میفرموده که دفتر سان صاحبقران گیتی ستان [ امیر تیمور گورکان ] پیش من است و از آن اوراق بوضوح می پیوندد که ملازمان آن حضرت در حین توجه بجانب ختای سیصد و هشتاد و دوهزار و ششصد و دوازده نفر در شماره آمده بودند و مجموع سپاه ظفر در اثر آن سفر بهشتصدهزار پیاده و سوار میرسید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۴۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان معروف به ابن استاد قدرومی تلمسانی مکنی به ابوجعفر. او راست : کفایة العمل .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عمر بلقینی قاضی . ملقب بجلال الدین و متوفی بسال 824 هَ . ق . او راست : ترجمة البلقینی ، و اشعار جدّ خ...
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمد نقاش . وی شرحی کبیر برالقصیدة الخزرجیه ٔ عبداﷲبن محمد خزرجی نوشته است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مندویه . رجوع به ابن مندویه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن نخیل الحمیری الشنتمری مکنی به ابوالعباس . شاگرد او ابوالعباس احمدبن عبدالعزیزبن عنزوان کاتب شنتم...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن نصر المالینی مکنی به ابوعبداﷲ. از بزرگان مشایخ هرات و از افاضل این طبقه است و زمان سلطنت سلطان ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان طبیب اصفهانی . رجوع به ابن مندویه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بسری . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان (قاضی فاضل ) بیانی مصری مکنی به ابوالعباس متوفی به سال 643 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان جبلی . محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.