احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یعقوب بن ناصح اصفهانی ، مکنی به ابوبکر. ادیب نحوی . حاکم ذکر او آورده و گوید: او نزیل نیشابور است و در اصفهان از محمدبن یحیی بن منده ٔ اصفهانی و اقران او حدیث شنیده و وفات وی میان 340 و 350 هَ .ق . است و حاکم خود دو حدیث از او شنید و در کتاب خویش آورده است . (معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 156) (روضات الجنات ص 59 ذیل ترجمه ٔ احمد سعد ابوالحسن الکاتب ).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن داود بلوی . او راست : فرائد الفوائد فی فنون غیرواحد و شرح عروض الخزرجیة تألیف عبداﷲبن محمد مالکی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن العباس النجاشی الاسدی المعروف بابن الکوفی و المکنی بابی الحسین او ابی الخیر او ابی العباس . نسب ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد ابوالعباس معروف به ابن رفاعی رجوع به ابن رفاعی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد شناوی مصری متوفی به سال 1028 هَ .ق . او راست : تحلیة البصائر بالتمشیة علی الجواهر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد محلی معروف به ابن زنبل رمال . او راست : الذهب الابریز المحرر فی انتفاء [ کذا و لعله ؛ انتقاء ] علم الر...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد نجاشی . رجوع به احمدبن علی بن احمدبن العباس النجاشی . و رجوع به نجاشی احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد نحوی معروف به ابن نور. متوفی به سال 737 هَ . ق . (روضات ص 78).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد همدانی او راست : نظم المنار. و الفرائض السراجیة. و قصیدة فی القراآت . متوفی به سال 755 هَ . ق . (روضا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن الاخشید. رجوع به ابوالفوارس احمدبن علی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن اسماعیل میکالی . یکی از افراد خاندان آل میکال او پدر ابوالفضل عبیداﷲبن احمد صاحب کتاب المنتحل است و رجو...