اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس سهروردی . از مشایخ مائه ٔ چهارم هجریه است . او زیاده بزهد و تقوی در میان این طبقه موصوف و معروف بوده و نامش احمد است و با جماعتی از بزرگان این طایفه صحبت داشته و با جماعتی از شیوخ در مکه مجاور بود مانند سیروانی و سرکی و ابواسامه و غیر ذلک از بزرگان این طایفه . خود حکایت کرده است که در روز عید اضحی جمعی انبوه نشسته بودند از این گروه و شیخ شیروانی نیز حاضر بود در آن حال قوّال چیزی برخواند شیخ سیروانی گریان گشت و برفت ، قوم گفتند: این کار چه بود که کرد مگر بر سماع منکر شد با آنکه بزرگان از اهل حال و اعیان این طبقه سماع را جایز دانسته اند. شیخ ابوالحسن سرکی در میان جمع نشسته بودگفت : با خدای عهد کردم که اگر وی بر سماع منکر شده باشد من هرگز بسماع ننشینم و شیخ ابوالعباس گفت : من با تو موافقم و یک روز این هر دو تن برخاستند با جمعی دیگر و بسلام سیروانی شدند خواستند که از آن چیزی گویند گفت : روزگاری من بر ریگ خفتم و دست بالین میکردم و نشان سنگ بر پهلوی من بود بسماع می نشستم اکنون بر فرش می نشینم و آن سوختگی بدایت حال از من نرفته مرا کی حلال بود که با شما در سماع نشینم و آن حالات که از اهل سماع ظاهر میشود ببینم ؟ معنی این بیان این است که مرد سالک را اگر در بدایت حال سماع دست دهد بر او بحث و ایرادی نیست و اگر پس از کمال در مجلس سماع نشیند ازبرای وی حلال نبود و مورد طعن بزرگان از حال خواهد بود و تفصیل سماع در چند مورد در ترجمه ٔ این طبقه نوشته شده و اشارتی در شرح حال شیخ ابوالحسن خرقانی در این مقام رفت . (نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 421).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز احمدبن ثرثال بغدادی . محدث است و او راست : جزئی مشهور در حدیث .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز ملقب به تاج الاسلام . اسم و نسب وی احمدبن برهان الدین عبدالعزیزبن مازه معاصربا گورخان خطائی و سنجربن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز الجوهری .ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر صص 28، 39، 45...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز حضرمی مکنی به ابوالقاسم . شریح مقرائی و یونس بن عطیةبن اوس حضرمی از او روایت دارند. وی ولایت قضاء مص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز سجلماسی ادیب و شاعر. مولد او سجلماسه به سال 1085 هَ . ق . و منشاء وی نیز همان شهر است و پس از قضای منا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز فهری شنتمری مکنی به ابوالعباس . او راست : شرح شواهد ایضاح ابی علی . وفات وی پس از سال 550 هَ . ق . بو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالغفاربن علی بن اشنه مکنی به ابوالعباس کاتب اصفهانی . او از ابوالحسن علی بن ابی حامد خرجانی اصفهانی روایت ک...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالغنی بن احمدبن عبدالرحمان اللخمی المالکی القرطبی معروف بقاضی النفیس . وی را در علوم عقلی و ادبی و فقه بص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالفتاح ملوی شافعی قاهری . اوصاحب تألیفات نافعه است از آنجمله : دو شرح بر رساله ٔ استعارات و دو شرح بر سلم ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر از مشایخ صوفیه . او در حضرموت میزیست و صاحب مؤلفاتی است اکثر شرح اشعار و سخنان ابن عربی و گویند در وح...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.