احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تقی ّالدین نصیبی . او ابوالعباس احمدبن مبارک بن نوفل النصیبی الخُرفی است صاحب بغیه بنقل از ذهبی گوید: وی امامی عالم و عامل بود و بموصل درآمد و در آنجا نزد عمربن احمد السفنی عربیت آموخت و از محمدبن محمدبن سرایا از ابوالوقت حدیث شنید و در علم براعت یافت و قراآت نزد ابن حرمیة البواریجی فراگرفت و در سنجار سکونت گزید و بدانجا تدریس مذهب شافعی کرد و مظفر و صالح پسران صاحب موصل نزد او قرائت کردند سپس بجزیره شد و حج بگزاردو بازگشت و در احکام کتابی تصنیف کرد و نیز او راست : کتابی در عروض و کتابی دیگر در خطب و او را منظوماتی در فرایض و منظومه ای دیگر در مسائل الملقبات و شرح الدریدیة و شرح الملحة و غیر آن است و او را قبول تام بود و وفات وی در رجب سال 664 هَ . ق . است . (روضات الجنات ص 84). و رجوع به احمدبن مبارک نصیبی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن معروف به ابن زرکشی . وی هدایه ٔ مرغینانی را شرح کرد و وفات او به سال 738 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن زریق . محدث است . (تاج العروس ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن سهل السجزی . ابن السبکی و عبادی در طبقات الکبری نام او آورده اند. (تاج العروس در ماده ٔ سجز).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن سید الجراوی المالقی مکنی به ابوالعباس . یکی از بزرگان نحویین اندلس از مردم مالقه . وی درس ادب و نحو می...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن ظهیر موصلی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲ عسکری . او راست : المختلف و المؤتلف فی مشتبه اسماء الرجال . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن حسن بن علی علوی علیهماالسلام . از فرزندان حسن بن علی بن ابیطالب است . (مجمل التواریخ و القصص ص 455).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی الکلاعی البلشی المالقی مکنی به ابوجعفر زیات . او را در نحو ید طولی بود و علم از ابوعلی بن ابی الأحو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن قاسم بن محمدبن علی بن رشیدبن احمدبن حسین بن علی بن علی بن یحیی بن یوسف الملقب بالأشل بن قاسم بن الا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن قاضی الجبل حنبلی مکنی به ابوالعباس و ملقب بقاضی القضاة شرف الدین . قطعه ای از اول منتفی مجدالدین را به...