احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) حسن . ناظر مدرسة عباس الأمیریة بولاق 1312 هَ . ق . او راست : الدرر البهیة فی الفوائد الادبیة تألیف بلتیه بک و آن مشتمل بر 58 درس در موضوعات مختلفه است و بمصر در 1309 هَ . ق . بچاپ رسیده است و القول المنتخب فی التربیة والادب تألیف بلتیه بک و عربه احمد افندی حسن و اسکندجاسبر ولی و هو کتاب مفید فی بابه نافع فی سلوک تربیة الشبان لاسیما وقد ألبسه الترجمةافضل احسان طبع مصر 1309 و لب التاریخ العام فیما صدر فی غابر الاعوام در تاریخ مصر قدیم تا فتوحات اسلام و انشقاق مملکت عرب . مطبعة القاهرة الحرة 1305 و محاسن الادب مطبعة المعارف در 1313. (معجم المطبوعات ).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد بیابانکی سمنانی ، ملقب به علاءالدوله رکن الدین (659 - 736 هَ .ق .) از عرفای نامی عهد ابوسعید بهادرخان است ....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد بیرونی . رجوع به ابوریحان ... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمد التاریخی الرعینی ۞ الأندلسی . یاقوت در معجم الادبا نسب او بصورت مذکور آرد و گوید حمیدی آورده است که : احمد...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمد تبریزی . او راست : تاریخ النوادر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد تلمسانی ، مکنی به ابوالعباس . وی مدونة فی فروع المالکیه ٔ عبدالرحمان بن قاسم و نیز فروع ابن حاجب را شرح ک...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد تناء. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد التونی البشروی . وی برادر عبداﷲبن محمد التونی البشروی است .رجوع به عبداﷲ... و رجوع بروضات الجنات ص 368 شود...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ثالث . چهاردهمین از سلاطین عثمانی . رجوع به احمدبن محمد پسر محمد ثالث شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ثعلبی یا ثعالبی ، مکنی به ابواسحاق نشابوری . صاحب تفسیر معروف به تفسیر ثعلبی و کتاب عرائس المجالس در قصص ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ثعلبی ، مکنی به ابوعبداﷲدمشقی ، کاتب و مشهور به ابن خیاط. وی ادیب و شاعر بود و ابتدا کتابت بعض امرا با او ب...