احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نامی . ابوالحاج عبدالرحمان نامی الارزنجانی الاصل . وی مفتش ورق آلتمغا بمصر بود. او راست : التهانی الحمیدیات و آن شامل قصائدیست در مدیح سلطان عبدالحمید عثمانی در پیروزی وی در جنگ با یونان و ذیل آن مقاله ای است در موضوع انشاء سکه ٔ حدیدیه ٔ حجازیه ، طبع مطبعة الاداب و المؤید بسال 1320 هَ . ق . (معجم المطبوعات ).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن بحرمکنی به ابوالقاسم که ابوعلی بن مندویه ٔ اصفهانی «رسالة الی ابی القاسم احمدبن علی بن بحر فی تدبیر ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن بدران مکنی به ابوبکر صوانی . محدث است و از ابوالطیب طبری روایت دارد. وفات وی به سال 507 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن برهان مکنی به ابوالفتح معروف به ابن برهان فقیه . رجوع به ابن برهان ابوالفتح ...شود. و او گفته است :...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بن بونة مکنی به ابوالعباس . از شیوخ طریقت است . مؤلف تاج العروس در ماده ٔ «ب و ن » آرد: ابوالعباس احمدبن ع...
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن تغلب بن ابی الضیاء البعلبکی البغدادی الاصل و المنشأ. مشهور به ابن ساعاتی حنفی و ملقب بامام مظفرالدین ی...
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن تمات مکنی به ابوالعباس و ملقب به شیخ جمال الدین . او راست : عمدةالرائض و عمدةالفارض در حساب .
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حجر الهیثمی المکی العسقلانی مکنی به ابوالفضل . از کبار مجتهدین بر مذهب شافعی و از اعاظم فقهاء و محدثین ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسن بن محمدبن صالح العاملی . برادر تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی صاحب مصباح و جز آن .و احمد راست : کتا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسن المادرانی ، الکاتب . مکنی به ابوعلی بعربی شعر نیز می گفته . دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ...